پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶

شبِ نيكول




تماشاگران مرد نظاره مي‌كردند و زنان اشك مي‌ريختند. نيكول با كمك عباس جعفري و منير سلطاني رفت بالاي سن. بعد ايستاد. صداي كف، سالن را براي دقايقي پر كرد. عكاسان پايين ايستاده بودند و نيكول بالا. اين بار نوبت او بود كه پس از ساعت‌ها نشستن بر روي صندلي بلند شود و از حاضران عكس بگيرد.





عباس جعفري يكي از سخنرانان اين مراسم گفت:«كتاب‌هاي نيكول را ورق مي‌زنم، ثمره عمري را كه صرف دويدن‌ها و رسيدن هاي به موقع كرد، عمري را كه در انتظار طلوع و در انتظار غروب درسكوت بيابان‌هاي غم گرفته اين سرزمين مصروف چكاندن شاتر دوربينش نمود و از شيره جان خسته‌اش تماشاگران عكس‌هايش را نوشاكي بخشيد شيرين!»

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی