مسايل من
هميشه مسائلي هست كه انسانها را به تفكر فرو ميبره. زندگي، آينده، كار، خانواده، آداب اجتماعي، روح و روان، دين، ايدهآلها و نگرش به جامعه از اينگونه هستند. به نظر من بيشتر انسانها دوست ندارند همونوعانشون رو برنجونند. اما واقعيت اينه كه مشكلاتي بهوجود ميآد. از كردارها و گفتارها و اعمالها. اين مشكلات كه به اعتقاد من بيشتر يك سوء تفاهمه ناشي از نوع بيان و نوع عملكرده. من اينجوري دوست دارم. او يكجور ديگه. ايشان اصلاَ دوست ندارند! به اين ترتيب و به مرور زمان با جدي! شدن بحث ميبينيم كه كار به جاهاي باريكي در زندگي كاري، اجتماعي و حتي شخصي پيش ميآد. اين سوء تفاهمهاست كه در نهايت حتي خسارتهايي رو به بار ميآرن كه ديگه از دست باني و باعثشون خارج شده و موجي بزرگ رو ميماند كه جز لرزوندن پايههاي زندگي در هيچ شرايطي نميايسته. خوب! چاره چيه. من كه بهترين عكسالعمل رو سكوت ميدونم. يعني اينكه يه جورايي از كنارش به آرامي بگذريم تا بعدها و در يك فرصت مناسب و يك فضاي آرام بيشتر بررسي كنيم. بعضيها هم مقابله به مثل رو پيشنهاد ميكنند! عدهاي هم يه جور ديگه. به اين ترتيب خود عكسالعمل هم دستخوش اين تفاهمها و حتي سوءتفاهمها ميشه!! ولي بد نيست كمي هم در مورد اين مساله بيشتر كار كنيم كه ببينيم عمل انجام شده از جانب كي بوده؟ اون شخص چيكاره هست؟ چه رابطهاي داره با ما و چي ميخواد از اين حرف يا عمل؟ شايد به نتايج اميدوار كنندهاي برسيم. شايد.
1 نظر:
در ۱۱:۰۴ قبلازظهر, اردیبهشت ۰۳, ۱۳۸۶, ناشناس گفت...
من اما یه نظر دیکه برای همه دارم. بیاییم به جای اینکه توی سوءتفاهم ها شنونده رو مقصر بدونیم کمی لحنمونو تغییر بدیم اگه همه سعی کنند با حرفاشون هم دیگرو آزار ندند کسی هم بیخود حس ازوردگی بهش دست نمی ده..
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی