پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۲۷ تیر ۱۳۸۶

حماقت

سال‌ها پيش بود. هنگامي كه تنها راديو پيام، با اون دستگاه پخش راديوي قديمي سوني، شب‌ها رو براي ما سياه نمي‌كرد با برنامه‌هاي شبانگاهيي اين راديو آشنا شدم. فكر كنم 12 سال پيش به همراه برادرم. گويندگاني كه علاوه بر گويندگي هنر ديگري چون نويسندگي و پژوهش‌گري داشتند در اين برنامه‌ها مي‌آمدند و تا 2 بامداد براي مردم از فرهنگ مي‌گفتند. سال‌ها از اون تاريخ گذشته اما هميشه آرزوي تكرار اون شب‌ها رو دارم.

ديشب كه به خانه برمي‌گشتيم در راه راديو پيام روشن بود. گوينده كه صدايي گيرا داشت، و اين گيرايي به نظر لازمه اين بخش برنامه است،‌ شعري خواند از مولانا و كتاب مثنوي معنوي. گوينده در ادامه به موضوع شعري اشاره كرد كه همانا حماقت بود: مسيح كه نام پيامبر خداست در اصل به معني شفا دهنده است. او در حقيقت بيماران را شفا مي‌داده. اما در مورد احمق‌ها اين قضيه متفاوت بوده. مسيح هنگامي كه به شخص احمق مي‌رسيده به دليل عمق فاجعه، كار را نيمه‌تمام رها و به راهش ادامه مي‌داده.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی