no chair!
آقاي مالزيايي كه از بس در صنعت گردشگري ايران سرمايه گذاري كردهبود به دنبال جايي براي نشتسن در لابي سالن همايشهاي صدا و سيما ميگشت. از اين طرف به اون طرف و از ميان ميزهايي كه يا موز و انگور و هلو و خيار داشتند يا كيك و شيريني و چايي و قهوه. اما هر چه گشت صندلي را نيافت. خسته . كوفته به گروهي ملحق شد كه بر روي پلههاي سالن ولو شده بودند. اونها هم احتمالا گردشگري ايران رو متحول كرده بودن د وبه انتظار ورود 20 ميليون گردشگر به ايران نشسته بودند. آقاي مالزيايي رو به يكي از خانمهايي كه در پله، منتظر بالارفتن آمار گردشگر بودند، كرد و گفت: no chair و بعد همچون بقيه نشيمنگاه رو روي سنگ سرد گذاشت و نفسي كه نشان از آسودگي خاطر داشت، رها كرد.
آقاي مخملباف هم كه بهدنبال "ثابت" سرآسيمه و آشفته بود رو به من كرد و گفت: «بنويس سازمان تربيتبدني نتوانست حريف مافياي اسب شود.» احتمالا منظورش آقاي تابش نبود!
گذشت و گذشت و ناگهان آقاي كوشا كه يه زماني با آقاي يوسفنيا شب تا صبح دعاي كميل!ميخوندن پيداش شد. اين آقا از عزم جدي سازمان ميراثفرهنگي براي حفاظت از ميراثطبيعي سخن راند و در يك افشاگري اعلام كرد: «سازمان در برخي موارد با مردم بومياي روبرو ميشه كه گويا فكر ميكنند ساخت تلهكابين ميتونه درآمدشون رو تا چند ميليون تومان افزايش بده. اين ناشي از تفكر غلط مديران استانيه و ما هم نمي تونيم كاري بكينم.»
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی