پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۱۴ بهمن ۱۳۸۶

اسمشو نبر

می خواید باور کنید، می خواید باور نکنیند. اما در یکی از روزهای سرد زمستانی، و به دنبال اون انقلابی که در خبرگزاری میراث فرهنگی روی داد و من اسمش رو گذاشتم انقلاب سرد، "رفتم سر کوچه" یه چک رو نقد کنم. ناگهان با لشکری از جوانان روبرو شدم که با سربند " حمایتت می کنیم" قابل تمییز بودند. حالا و با نزدیک شدن به این سیل خروشان، جملات بهتر در پیشانی آنها مشخص می شد. " مدیرعامل محترمه حمایتت می کنیم". ناگهان به خودم اومدم. یعنی چه اتفاق؟ از اونجایی که چند سالی هست مثلا روزنامه نگاری و خبرنگاری رو دنبال می کنم، یکی از افراد حاضر در این تجمع رو کنار کشیدم و باهاش گفت و گویی کردم. قبل از نوشتن این گفت و گوی ویژه، باید بگم که نمی دونم چرا من هم مثل بسیاری از این پروانه هایی که به دور شمع فرزانه میراث خبر، می چرخند، تا اون پول رو نقد نکرده ندیدم، باور نمی کردم که قرار نیست، در این ماجرا، سر کار بمونم.

و آمّا:

سوآل: لطفا درباره خودتون بیشتر برای خوانندگان سایت ما بگید؟

پاسخ: من یکی از خبرنگارانی هستم که سالیان سال است در حال تلاش برای حفظ میراث فرهنگی کشور و رونق گردشگری در این مرکز رسانه ای قلم می تراشم.

سوآل: علت حضورتون در این تجمع چیه؟ یعنی شما کجا، اینجا کجا؟ می دونید واقعیت اینه که باور نمی کنم خبرنگاران میراث خبر در یک جمع سیاسی یک دل و یک صدا شعار حمایتت می کنیم سر بدن؟

پاسخ: واااا! این چه حرفیه. ازتون درخواست می کنم قبل از وارد اومدن هرگونه خسارت و آسیبی، زبونتون رو گاز محکم بگیرید. مثلا ناسلامتی ما یه عمره داریم با مدیری لایق که آشنا با تمام امور اجتماعی و روابط عمومی و فرهنگی و مهمتر از اون سیاسیه کار می کنیم. البته کمی هم حق رو به شما می دم ،چون شناخت کافی از ایشون نداری. می دونید هیچ کس به اندازه ماها که اکنون تبدیل به زیرخاکی شدیم، ازبس که نوشتیم و این نوشته ها دیده نشدند، از این شخصیت فرهنگی آشنایی کافی نداره.

سوآل: پس حالا چرا به این وضعیت دچار شدید؟

پاسخ: معلومه. معلومه. اشتباه می کردیم. یعنی اون چیزی که ما نسبت به ایشون فکر می کردیم درمورد توهم و مسایلی از این قبیل درست نبود. الان حق رو به ایشون می دیم که هر دیدی به ما داشته باشه و حتی بخواد ما رو زیر سوآل ببره. به همین منظور اومدیم اینجا تا هم پولهایی رو که چند سالی بیشتر نیست نگرفتیم رو بگیریم و هم تجدید بیعت دوباره داشته باشیم با او. درکنار اون اومدیم تا یک دل و یک صدا فریاد حمایتت می کنیم سربدیم و عملا از مواضع ایشون در راه ورود به مجلس دفاع کنیم.

سوآل: می تونم به عنوان آخرین سوآل ازتون بپرسم که علاوه بر این راهپیمایی میلیونی، دیگه چیکار می خواید بکنید؟

پاسخ: بله. تا اونجایی که من، به عنوان نماینده گروه برنامه ریزی ستاد، می تونم و اجازه دارم بگم، تدوین فیلم 100 ساعته در همکاری با بی.بی.سی و پخش اون، اجرای موسیقی فرهنگی در پارکها و مراکز تاریخی تهران همچون موزه ایران باستان در همکاری با خوانندگان مردمی همچون گروه آرین و امثالهم، توزیع پژو جی. ال. ایکس به همراه آرم طرح ترافیک و بازگرداندن تعدادی از خبرنگارانی که به دلیل مشکل فکری از این مرکز بیرون رفته اند، در برنامه های تبلیغی ما قرار داره.

بعد از این مصاحبه، با خودم گفت:"اِ. من خنگو بگو که تاحالا فکر می کردم که فقط منم که رییس رو دوست دارم! این همه عاشق؛ این همه حامی."

به این ترتیب می شه حدس زد این سرکار عالیه قراره رییس کمیسیون فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و غیره مجلس بشه. پس یادمون نره پای صندوقهای رای نام ......؟ وای. یادم رفت. اسمش چی بود؟ هر چی فکر می کنم یادم نمی آد. مهم نیست؛ عوضش به کسی دیگه رای نمیدم تا دلم همچنان خنک بمونه.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی