سه آشپز
كميته ملي المپيك، سازمان ميراثفرهنگي و گردشگري و انجمن گردشگري ورزشي سه بخشي هستند كه سالهاست قراره در حوزه توريسم ورزشي فعاليت كنند
سازمان ميراث فرهنگي قرار بوده تا نيمه آبان طرح جامع گردشگري ورزشي را تهيه كنه و جلسات كميته راهبردي گردشگري ورزشي را مرتب برگزار كنه؛ تشكيل كميتههاي استاني اين سازمان – هرچند در مورد محتواي اون هنوز حرف و حديث زياده – هم يكي از قولهاي آقاي بابايي بود كه هنوز عملي نشده، به علاوه سازمان ميراثفرهنگي و گردشگري قرار بود با تمام فدراسيونهاي ورزشي تفاهمنامهاي امضا كنه كه تعداد زيادي از اونها باقي مونده. اين تفاهم نامهها هم ظاهرا يه ژست بود، نه راهكار. ظاهر امر نشون ميده اين سازمان درگير تغيير و تحولات خواهد شد و احتمالا تفكر جديد هم اين نقطه نظرات رو زير و رو خواهد كرد
كميته ملي المپيك هم به بهانه بازيهاي اسيايي دوحه قطر ديگر رسالتهاش رو فراموش شده و همه فكر و ذكرش بهدست اوردن يه لقمه نونه؛ چه از طريق اعزام تيمها و چه از برگزاري تورهاي ورزشي كه هيچ ربطي به اين بخش نداره. اين كميته هم مثل سازمان ميراثفرهنگي قرار بود جلسات دو هفته يكبار خود را برگزار كنه اما هنوز اين چهارده روز كه از ابيتداي شهريور آغاز شده تموم نشده. اعضاي اين كميسيون هم نهتنها با هم تفاهم ندارند بلكه يا گرفتارند – مثل آقاي جهانگيري كه به مرد هزار شغله در بخش گردشگري مشهوره و يا آقاي اينانلو كه مدام در حال تصوير برداري از طبيعته – يا هم اينكه حال حضور در اين جلسات رو ندارند. آقاي مجتبوي، دبير اين كميسيون فعلا به دنبال ايجاد پايگاههايبيشتر در فدراسيونهاست تا بلكه به جاي ثابتي در ورزش برسه و خودش رو متولي اصلي گردشگري ورزشي در ايران و شايد هم جهان معرفي كنه
و بالاخره انجمن گردشگري ورزشي كه بيشتر از راه ارتباط با سازمان تربيتبدني تشكيل شد اما از اين موقعيت هنوز نتوانسته سود ببره. كميتههاي استاني اين انجمن هم قرار!! ارديبهشت 85 تعيين شوند. برگزاري تورهاي وررزشي هم مدتهاست در برنامه اين كميته تعريف شدهاند ولي..؟
با اين وضعيت نميشه آينده روشني براي اين حوزه تصور كرد. به ويژه اونكه اين سه بخش و همچنين فدراسيونهاي ورزشي كه نصفه و نيمه ميخواهند وارد اين بخش شوند همديگر رو قبول ندراند و سايه هم رو با تير ميزنند
از قديم گفته بودند :«آشپز كه دو تا شد آش شور ميشه يا بينمك»؛ حالا شما فكر ميكنيد اگه سه تا شد چي پيش بياد؟
1 نظر:
در ۴:۱۴ بعدازظهر, آبان ۲۶, ۱۳۸۵, ناشناس گفت...
وای به حالت سلطان اگه اون نواره به دردنخور نبوده باشه
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی