جهش
بعد از چند روز غيبت و با هدفهايي به روز شده به زندگي ادامه ميدم. به اميد فرداهايي بهتر و با انگيزههايي مضاعف.
مهمترين برنامهام رو بر سفر كردن گذاستم تا چيزهاي جديدتري رو ياد بگيرم. موضوع كارم رو هم با توجه يه شرايط جديد بايد جديتر بگيرم؛
...تو را برگزيدهام
رَغمارَغم ِ بيداد.
گفتي دوستات ميدارم
و قاعده
ديگر شد.
کفايت مکن ای فرمان ِ «شدن»،
مکرّر شو
مکرّر شو!
5 نظر:
در ۱۲:۵۹ قبلازظهر, آذر ۲۰, ۱۳۸۵, ناشناس گفت...
سلام
هر چند امروز که دیدمت،رو به راه نبودی اما می دونم که دیری نمی گذرد که این دوست مهربان ما که با شما پیمان زناشویی بسته، خوب تر از آن است که نتوانی خوب شوی و دماغت چاق شود و خودت هم از این حالت عنکبوتی درآیی.
در ۱:۰۰ قبلازظهر, آذر ۲۰, ۱۳۸۵, ناشناس گفت...
یعنی می خواستم بگم هستی بهتر از اونیه که بتونی دربرابرش مقاومت کنی و خوب نشی. اما نمی دونم چرا اینقدر بی سر و ته از آب در اومد
در ۷:۰۰ قبلازظهر, آذر ۲۰, ۱۳۸۵, ناشناس گفت...
همیشه با دلخوش !انشا الله
در ۱:۱۲ بعدازظهر, آذر ۲۰, ۱۳۸۵, ناشناس گفت...
به قول مارتیک آهای آقای داماد، آهای اقای داماد!
در ۱۱:۲۸ قبلازظهر, آذر ۲۱, ۱۳۸۵, ناشناس گفت...
مبارك باد آن باده كه در فتح!! نوشندش عباث!
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی