حرام
علاقه دارم در مورد اسبهاي اصيل ايراني و چوگان و كوهنوردي بنويسم. دوست دارم برم غلامان و از اون برنامهاي كه در مورد عروسي است گزارشي تهيه كنم اما همه اينها غيره ممكنه. حداق در اين وضعيت فعلي كه خبرگزاري براي ما درست كرده. كار در برابر زور و بيهيچ چشمداشتي. البته ترجيح ميدم تا از اينجا بيام بيرون براي دل خودم بنويسم اما متاسفانه اين حكومت لعنتي همه چزي رو قبضه كرده و عملا امكان فعاليت در روزنامههاي تخصصي و يا نشريات موضوعي فراهم نيست؛ چرا كه پولي ندارند و من هم در شرايطي نيستم كه بخوام في سبيلالله كار كنم. اينه كه دندان حسرت را بر لبانم ميفشارم: "آه من حرام شدهام!"
1 نظر:
در ۲:۱۲ بعدازظهر, آبان ۰۷, ۱۳۸۶, ناشناس گفت...
نسلي حرام شده در سرزميني نفرين شده
عباث
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی