پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۲۹ آبان ۱۳۸۵

صابر تاريخي

هم‌انديشي يك روزه تاريخ ورزش ايران صبح امروز در حالي آغاز شده بود كه مي‌شد حدس زد مسئولان برگزاري و استادهاي دعوت شده به دنبال اين موضوع هستند كه به نوعي ايران را مهد ورزش در جهان معرفي كنند



همايش با حضور مهمانان خارجي و داخلي كه از نظر تعدا قابل توجه هم بودند برگزار شد. پس از سخنراني هاي متعدد در باب گذشته ورزش در ايران و بررسي ورزش‌هاي مختلفي مثل چوگان و سواركاري و زورخانه نوبت به استراحت يك ساعته‌اي شد كه از پيش براي نهار و نماز تعيين شده بود. در اين موقه من، بدون دقت در كتابچه خلاصه مقالات، به ناگه چهره مردي رو ديدم كه سال‌ها پيش در ايسنا و پيش از حضور در زندان ديده بودم. با او در باره وضعيت سياسي وقت و احتمال ائتلاف با گروه‌هاي راست مصاحبه كرده بودم.



آقاي هدي صابر، از اعضاي گروه ملي مذهبي‌ها بود كه امروز به بهانه ارايه مقاله در اين همايش اومده بود با كمي چين و چروك در اطراف چشم كه مي‌شد دليل‌اش را حدس زد. اما خيلي آرام و بدون كمتر غروري با من سلام و احوالپرسي كرد و به ياد آورد اون پنج‌شنبه‌اي رو كه به خبرگزاري دانشجويان اومده بود و جواب سوآلات رو با مداد به من داد.



«صابر» كه به حق اسمش با خودش عجين شده، گفت:«فعلاً كه آزادم».



او امروز با مرحله‌بندي‌هاي خاص خود "روند تاريخي شكل‌گيري باشگاه‌هاي ورزشي در ايران" و فراز و فرودهاي آن را ترسيم و تحليل كرد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی