يلدا، شب زادهشدن خورشيد
يلدا نام فرشتهاي است، بالا بلند. با تنپوشي از شب و دامني از ستاره. يلدا نرم نرمك آمده، با اولين شب زمستان و هر شب رداي سياهش را قدري بيشتر بر سر آسمان ميكشد تا آدمها زير گنبد كبود آرامتر بخوابند.
در زمان كودكي، وقتي مدرسه ها باز مي شد، هر روز كه به مدرسه مي رفتيم، پشت پنجره خانه ها هندوانه هايي جلب توجه مي كرد كه مردم بنابر سنتي ديرينه براي شب چله (يلدا) نگه مي داشتند. امروز ديگر كسي هندوانه نگه نمي دارد اما موسم شب چله كه فرا مي رسد، سر و كله هندوانه هايي كه معلوم نيست از كجا آمده در ميوه فروشي ها پيدا مي شود و مردم برخود واجب مي دانند كه آنها را بسيار گران تر از تابستان خريداري كنند تا زينت بخش مراسم شب چله شان باشد. راستي چه اصراري بود در گرد آوردن سرخي هاي تابستاني و زمستاني براي مراسم شب چله؟ هندوانه تابستاني در كنار لبو و انار زمستاني و جمع شدن خانواده به دور هم تا با گرمي مهر و محبت خود بر سرما و تاريكي درازترين شب سال فائق آيند! امروزه ديگر كسي مناسبت اصلي اين جشن را به خاطر نمي آورد و شايد اصراري هم به دانستن آن نداشته باشد. نفس جشن و بهانه اي براي گردهم آمدن اعضاي خانواده و صرف ميوه هاي خوشمزه و آجيل و در قديم قصه گويي بزرگترها به دور كرسي و امروزه قصه گويي تلويزيون و خيره شدن همه نگاه ها به صفحه جادويي، تمام اينها براي دوام آوردن اين جشن باستاني كفايت مي كنند.
اما اين همه تاكيد بر ميوههاي سرخ به چه علت بوده است؟ چرا مثلا خربزه را از تابستان نگه نمي داشتند؟
قراره امسال اگه شانس با ما يار بود اين شب رو در كوير بگذرونيم شايدم كنار بزرگترها، شايدم در برنامهاي كه گروه كوهنوردي آرش در مركز تشكلهاي غير دولتي ترتيب داده؛ البته به بهانه 35امين سالگرد تاسيساش. شايد
1 نظر:
در ۹:۵۴ بعدازظهر, آذر ۲۸, ۱۳۸۵, ناشناس گفت...
مخلصیم حسین خان بالاخره تونستم اینجا نظر بذارم!
خیلی چاکریم قربان!
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی