پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۲۸ اسفند ۱۳۸۶

هفت سین

سین هفتم

سیب سرخی ست ،

حسرتا

که مرا

نصیب

از این سفره ی سنت

سروری نیست .

شرابی مرد افکن در جام هواست ،

شگفتا

که مرا

بدین مستی

شوری نیست .

سبوی سبزه پوش

در قاب پنجره

آه

چنان دورم

چنان دورم

که گویی جز نقش بی جانی نیست .

و کلامی مهربان

در نخستین دیدار بامدادی

فغان

که در پس پاسخ و لبخند

دل خندانی نیست.

بهاری دیگر آمده است

آری

اما برای آن زمستان ها که گذشت

نامی نیست

نامی نیست .

الف. بامداد

۲۵ اسفند ۱۳۸۶

بگندد نمک

هنگامی که وارد راهروی ورودی مجموعه اداری آکادمی ملی المپیک شوید، با تابلوهایی زیبا و نفیس و به صورت قاب کرده مواجه خواهید شد که چشم هر بیننده ای را خیره می کند. گویا هدف از نصب این تابلوها، شناساندن ورزشهای سنتی کشورمان است که حسب ذوق افراد انتخاب کننده، تصاویر ورزش باستانی و زورخانه ای بیشتر جلوه دارد تا رشته های دیگر. چوگان از جمله این ورزشهاست که چند سالی است جانی دوباره گرفته، ورزشی که بیش از سه هزار سال در ایران قدمت دارد ولی ظاهرا ذوق تصویرگر و ناظر نصب تابلوها در راهروها، ورزش هاکی را به چوگان ترجیح داده است. به نظر می رسد چون آقایان، مسوول ورزش زورخانه ای هستند و چون چوگان کمتر در اسلام ردپایی از خود به جای گذاشته است؛ فراموش می شود.

۱۹ اسفند ۱۳۸۶

خیالپردازی

تنها فرق بین موفقیت و شکست، نوع نگاهه

و اما؛ «کافکا در ساحل» ماجرای یک نوجوان ۱۵ ساله ژاپنی که از خونه فرار مي كنه و به شهر دیگه اي مي ره. همزمان با این ماجرا، داستان دیگری هم در رمان نقل می‌شه. ماجرای زندگی پیرمردی کم حواس به نام «ناکاتا» كه در کودکی و در پی اتفاقی نادر، حافظه و هوشیاری خودش رو از دست مي ده. این پیرمرد هم مثل نوجوان ۱۵ ساله محل زندگی خودش رو ترک می‌کنه و در پی ماموریتی اسرار آمیز سفر مي كنه. این دو شخصیت در طی سفر خودشون به سیر و سلوکی نمادین دست پيدا مي كنن و درگیر ماجراهایی رمز آلود می‌شن.

ترجمه انگلیسی این کتاب در سال ۲۰۰۶ جایزه پن-بوک را از آن خودش کرد و البته در سال ۲۰۰۵ میلادی، نشریه نیویورک تایمز از «کافکا در ساحل» به عنوان یکی از ۱۰ کتاب برتر سال نام برد.

اين كتاب كه دهمين رمان موراكامي در عرض 2 ماه 200هزار نسخه در ژاپن فروش كرد و همچنين اون رو برنده جايزه ادبي كافكا كرد. اين رمان آنقدر تاثير گذار بود كه خيلي ها موراكامي رو تكون دهنده توصيف كردن.

اين رمان رو به كسايي پيشنهاد مي كنم كه به خيالپردازي خيلي علاقه دارن چون خود موراكامي مي گه: «براي من نوشتن رمان مثل يك رؤياست. نوشتن رمان اين اجازه را به من مي‌دهد كه وقتي بيدارم به طور ارادي به خواب و رؤيا بروم.»

۱۵ اسفند ۱۳۸۶

درخت




وقتی بتهون می گوید: " هر درخت به اندازه یک انسان ارزش دارد"، ماهم می گوییم کاش او یک ایرانی بود. شاید بتهون می توانست این فرهنگ را در خانواده و دوستانش نهادینه کند. هرچند این آرزو محال است.



با تبریک روز 15 اسفند، روز درختکاری، به تمامی دوستداران محیط زیست و درخت، باید به قطع درختان در ایران اشاره کرد که دیگر قبح آن در میان مسوولان شهری و دولتی ریخته شده و به عنوان نمایش قدرت و نماد توسعه محسوب می شود.

۱۴ اسفند ۱۳۸۶

دلخوشی

در کنار بی اعتنایی رییس فدارسیون کوهنوردی به حدود 30 سوآل قلمرو کوهستانی و البته تصویب سومین قطعنامه سازمان ملل در مورد فعالیتهای هسته ای ایران، بد نیست اشاره کنم که بعد از سالها و سالها، روزنامه امروز همشهری، 14 اسفند، عکسی از یخنوردی در اطراف تهران رو، عکس نخست خودش انتخاب کرده بود. عکس البته از عباس جعفری بود. این اتفاق هرچند بعد از سالها و شاید برای نخستین بار در جامعه مطبوعات روزانه ما منتشر می شه اما خب، جالبه و می تونه نگاه جدیدی رو به قابلیتهای گردشگری کشورمون نشون بده. وقتی که سازمانهای متولی در خواب زمستونی به سر می برن، ارایه این تصویر از سوی یک روزنامه سراسری می تونه دلخوش خنک باشه.

۱۱ اسفند ۱۳۸۶

رییس جدید

ملک زاده با تمام توان به سوی مقامها و عنوانهای مختلف گام بر می داره و پیش بینی می شه تا 10 سال آینده سفیر ایران در اخترک "ب 612" و شاید فدراسیون کوهنوردی! هم بشه. هرچند تنها رقیب ایشون، کسی نیست جز همون مجتبوی مشهور. بله! امروز در یک رای گیری کاملا عادلانه و بدون هیچ شبه ای و البته در یک رای گیری تک نامزده، ملک زاده که چند سالی هست که داره گردشگری رو قهواه ای میکنه، به عنوان رییس فدراسیون اسکواش برگزیده شد. شرط می بندم این آقا تا حالا یک بار هم دستش به راکت اسکوآش نخورده و شاید هم ندونه این ورزش از کجا اومده، اما خب دیگه، بنا بر سیاست دولت عدالت محور، کسی جز ایشون لیاقت چنین مدیریتی رو نداره. هر چند انصافا در این سه سال گذشته، موضوع ریاست به شدت داره در میان مدیران باز می کنه، مثلا رییس سازمان تربیت بدنی، مسوولان گردشگری رو وارد عرصه می کنه، از اون طرف هم برای خالی نبودن عریضه، نمایندگان ورزش کشور میان در حوزه گردشگری و میراث مدیریت می کنند. به همین دلیله که نه گردشگری داریم، نه ورزشمون رشد می کنه و همه میراث تاریخی و طبیعی هم پشت سر هم به باد فنا می ره.