پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۵ شهریور ۱۳۸۶

no chair!



آقاي مالزيايي كه از بس در صنعت گردشگري ايران سرمايه گذاري كردهبود به دنبال جايي براي نشتسن در لابي سالن همايش‌هاي صدا و سيما مي‌گشت. از اين طرف به اون طرف و از ميان ميزهايي كه يا موز و انگور و هلو و خيار داشتند يا كيك و شيريني و چايي و قهوه. اما هر چه گشت صندلي را نيافت. خسته . كوفته به گروهي ملحق شد كه بر روي پله‌هاي سالن ولو شده بودند. اون‌ها هم احتمالا گردشگري ايران رو متحول كرده بودن د وبه انتظار ورود 20 ميليون گردشگر به ايران نشسته بودند. آقاي مالزيايي رو به يكي از خانم‌هايي كه در پله، منتظر بالارفتن آمار گردشگر بودند، كرد و گفت: no chair و بعد همچون بقيه نشيمنگاه رو روي سنگ سرد گذاشت و نفسي كه نشان از آسودگي خاطر داشت، ‌رها كرد.



آقاي مخمل‌باف هم كه به‌دنبال "ثابت" سرآسيمه و آشفته بود رو به من كرد و گفت: «بنويس سازمان تربيت‌بدني نتوانست حريف مافياي اسب شود.» احتمالا منظورش آقاي تابش نبود!



گذشت و گذشت و ناگهان آقاي كوشا كه يه زماني با آقاي يوسف‌نيا شب تا صبح دعاي كميل!‌مي‌خوندن پيداش شد. اين آقا از عزم جدي سازمان ميراث‌فرهنگي براي حفاظت از ميراث‌طبيعي سخن راند و در يك افشاگري اعلام كرد: «سازمان در برخي موارد با مردم بومي‌اي روبرو مي‌شه كه گويا فكر مي‌كنند ساخت تله‌كابين مي‌تونه درآمدشون رو تا چند ميليون تومان افزايش بده. اين ناشي از تفكر غلط مديران استانيه و ما هم نمي تونيم كاري بكينم.»

۱ شهریور ۱۳۸۶

حكيم



غذای روح بود باده رحیق الحق *** که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق



به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین *** همای گردد اگر جرعه‌ای بنوشد بق



به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید *** به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق



می‌از جهالت جهال شد به شرع حرام *** چو مه که از سبب منکران دین شد شق



حلال گشته به فتوای عقل بر دانا *** حرام گشته به احکام شرع بر احمق



شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد *** زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق



حـلال بر عـقلا و حـرام بر جهـال *** که می‌محک بود وخیرو شر از او مشتق



غلام آن می‌صافم کزو رخ خوبان *** به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق



چو بوعلی می‌ناب ار خوری حکیمانه *** به حق حق که وجودت شود به حق ملحق

۳۱ مرداد ۱۳۸۶

"حاجي كات"


برادرم رفت. دوشنبه شب زماني كه مي خواستيم بريم فرودگاه و در اون وقت شب، كه وارد روز سه‌شنبه شده بوديم . باد نسبتا خنكي مي‌وزيد،‌ راديو "سرو چمان" شجريان رو گذاشته بود و خيابوني كه منتهي مي‌شد به فرودگاه تقريبا پر از ماشين بود و حركت كند. نگران بودم. از احتمال دير رسيدن،‌ از جايي كه مي‌خواد بره و شايد چندان هم با زير و بمش آشنا نيست. اما همه چيز به سرعت گذشت. او رفت تا به دانش خودش اضافه كنه و من به اون چيزهايي كه از دست دادم و به موندن در اين كشور بيشتر فكر كنم. سجاد اولين تماسش رو از "انسخده" هلند ديشب گرفت و گفته بود همه چيز خوبه. اون قرار روزهاي آينده به بارسلون بره و در يك كنفرانس فلسفه مقاله ارايه بده. همه اين‌ها مايه افتخاره منه. هر چند دوري از اون، كه اين اواخر تقريبا از برادري با اون لذت مي‌بردم، سخته. موفق باشي "حاجي كات"

۲۹ مرداد ۱۳۸۶

رفع ظن

پنج‌شنبه،‌ بالاخره پس از نزديك 50 روز تعقيب و گريز و ريشه‌يابي و هويت سنجي مشخص شد كه بنده متهم نيستم و در نهايت رفع ظن شدم. خب يكي از مهمترين تاثيراتي كه گرفتن كارت و بازدداشت و نمي‌دونم برو و بيا و از اين حرف‌ها داشت آشنا شدن با محيط نيروي انتظامي بود. شايد اگه من همون روز اول زيرميزي داده بودم كار به اين ‌همه رفت و آمد منجر نمي‌شد. شايد اگر سربازان و ماموران در حين انجام كار كمي صبر و گذشت داشته باشند اين همه دشمن براي خودشون نمي‌تراشن. شايد اگه به جاي مسايل كوچك و بي‌اهميت به موضوعاتي از جمله ترافيك و آلودگي صوتي و آب‌و‌هوايي توجه مي كرديم اعصاب مردم آروم‌تر بود و كارهاي خلاف در جامعه رايج نمي‌شد. به هر حال كارت بي‌اعتبار ما با رفع شك و شبه‌اي كه شده بود بازگردانده شد تا كشور درآرامش به كار خودش ادامه بده.

علت تاخير در اين نوشته هم اينترنت پرسرعت بود

۲۳ مرداد ۱۳۸۶

نهاد



ديشب براي اولين بار در يك جلسه رسمي براي تعيين تكلبف وضعيت آپارتمان شركت كردم. هر چند پيش از اين هم اين جلسه برگزار شده بود، ‌اما اين‌بار با اصرار پدر و البته نماينده ساختمان به اين توفيق نايل شدم. توفيق از اين بابت كه يك شرايط مطلوبي در اين جلسات وجود داره. ايده‌هاي جديد. به عبارت ديگه و البته به نظر من اين‌ها همه نشاني از دموكراسي و احترام به حقوق و جمع و همچنين مشورت همگاني براي پيش‌برد اهداف ساختمان است كه بعدها مي‌‌شه اون رو در جامعه و حكومت تسري داد.تمرين دموكراسي و تجربه مدرنيته. اون چيزي كه بيش از همه كشور ما رو با بحران مواجه مي‌كنه عدم اعتماد و تعامل به نظرات جمعيه. به طور مثال انجمن كوهنوردان ايران كه با وجود تمام علاقه‌اي كه به اين سازمان مردم نهاد دارم،‌اما مي‌بينيم بيشتر فكر و ذكر مسئولان اين بخش به اينه‌كه يه‌جورايي مخاطب‌هايي بيشترو درنهايت فكر تازه‌تر رو وارد مجموعه كنه.



هرچند در اين بين مجادله‌هايي هم ممكن شكل بگيره اما در نهايت راي به اون چيزي داده مي‌شه كه بيشتر اعضا بر اون اصرار دارند. انتظار مي‌ره اين جلسات بتونه تاثير بيشتري بر تك‌تك ساختمان نشين ها بگذاره. گفت و گو و تبادل نظر در نهايت به نفع همه است و انسان رو از تك‌بعدي بودن خارج مي‌كنه. يكي ديگه از فوايد اين جلسات همفكري‌هاييه كه دوست و دشمن با هم دارند. بالاخره «ما» علاقه داريم كه پيشرفت كنيم، اگر راهي ارايه براي اين پيشرفت ارايه مي‌شه بايد موافقت كنيم و با آزمون و خطا بهترين رو انتخاب كنيم.

۲۱ مرداد ۱۳۸۶

گوراسب



نام این موجود زیبا که در عکس مشاهده می‌کنید اکلیسه است که ترکیبی است از نام پدر و مادر او. اکلیسه محصول برخوردی تصادفی میان یک اسب و یک گورخر است. مادر او، خانم اکلیپس (گورخر) برای مدت کوتاهی از پارک حیوانات اشتوکن بروک آلمان به یک مزرعه در ایتالیا انتقال داده شد. او در آنجا با اولیسه (اسب) آشنا شد. آن‌دو در مدت کوتاهی به یکدیگر دل باختند و ... جرقه‌ای که باید زده می‌شد، زده شد! حاصل این عشق ِ حیوانی در نوع خود بی‌نظیر است.

۱۸ مرداد ۱۳۸۶

يوسفي در اروپا



آقاي يوسفي( خسرو) امروز ميراث‌خبر بود. قراره كه اوايل شهريور ايران رو به مقصد اروپا و اگه بشه آمريكا ترك كنه. چند وقت پيش رفته بوده پيش مشايي، ايشون لطف كردن و جواب دادن كه: آقاي يوسفي من با معاون حرف زدم، بريد اونجا. بنده خدا به اميد كورسويي راهي ساختمان حج و زيارت مي‌شه و بعد...بقيه‌اش قابل پيش‌بينيه. در نهايت تصميم مي‌گيره خودش بدون وابستگي و در كمال وارستگي اين كار رو به انتها برسونه. يوسفي با يك جمله كه "هر چه زشت‌تر با من برخورد كردند مصمم‌تر شدم" و يك شعر كه "هر كه از خورشيد باشد پشت گرم، سخت رو باشد نه بيم او را نه شرم" رفت. 50 هزار دلار هينه سفر او به اروپاست.

خسرو تلاش مي‌كنه تا از داوري، ‌همسفرش در افريقا،‌ دعوت كنه تا در اين سفر نيز با هم باشن. عكس اين دو رو بالا مي‌بينين، در قاره افريقا.


متن مصاحبه به‌زودي مي‌ره روي سايت.

شعر



نمی دانم چگونه با کلمات بیانش کنم

برای هیچ‌چیز غم نمی‌خورم با کلمات

مگر با دست‌ها

که هوا را در حصار خود می‌گیرند

مگر با خون

که در آن‌ها جاری می‌شود

تو در نبض من زندگی می‌کنی

که قدم‌رو می‌رود

و بر می‌گردد

تا همیشه به یادآورد



در من طالع می‌شوی

در اعماق

و هر نفسی

که یخ می‌زند

با من می‌گوید

تو هستی و ...

از"هالينا پوشوياتوسكا"

۱۶ مرداد ۱۳۸۶

حرفه: خبرنگار



هنرمندي – خبرنگاري - كه مي‌تواند با گردش و چرخش جادوئي قلمش چيزي بگويد كه ما مردم فريب خورنده‌ی چپاول و قرباني شونده‌ئي كه بي هيچ تعارف "انسان جنوبي" مان مي‌خوانند به حقايقي پي‌بريم : هنرمندي كه مي تواند از طريق هنرش به ما مردمي كه در انتقال از امروز به فرداي خود حركتي در جهت فروترشدن مي‌كنيم و متا سفانه از اين حركت نيز توهمي تقديري داريم آگاهي بدهد چرا بايد امكاني چنين شريف و والا را دست كم بگيرد؟ آخر نه مگر خود او هم قطره ئي از همين اقيانوس است ؟ به قولي :"هنرمند اين روزگار همچون هنرمند دوران امپراتوري رم، جائي بر سكوهاي گرداگرد ميدان ننشسته است كه خواه از سر همدردي و خواه از سر خصومت و خواه به مثابه يكي تماشاچي بي‌طرف، صحنه‌ی دريده شدن فريب خوردگان را نقش كند. هنرمند روزگار ما بر هيچ سكوئي ايمن نيست، در هيچ ميداني ناظر مصون از تعرض قضايا نيست. او خود مي‌تواند در هر لحظه هم شير باشد هم قرباني، زيرا در اين روزگار همه چيزي گوش به فرمان جبر بي‌احساس و ترحمي است كه سراسر جهان پهناور ميدان كوچك تاخت و تاز او است و گنهكار و بي گناه و هواخواه و بي طرف نمي‌شناسد.



سكوت آب


مي تواند


خشكي باشد وفرياد عطش؛


سكوت گندم


مي تواند


گرسنگي باشد وغريو پيروزمندانه ی قحط؛


همچنان كه سكوت آفتاب


ظلمات است


اما سكوت آدمي فقدان جهان و خداست؛


غريو را


تصويركن !

۱۵ مرداد ۱۳۸۶

شرق در غرب



«مهدي رحمانيان» مديرمسوول روزنامه‌ علت توقيف اين روزنامه را درج مصاحبه‌اي در صفحه ادبيات اين روزنامه با يكي از نويسندگان خارج از كشور عنوان كرد و گفت: ما موردي در اين مصاحبه پيدا نكرديم اما گفته مي‌شود علت توقيف اين روزنامه به علت چاپ اين مصاحبه بوده است.



اين مصاحبه روز يك‌شنبه چاپ شده بود. مصاحبه‌گر، متاسفانه بدون در نظر گرفتن هويت واقعي خانم "ساقي پهلوان"، به عنوان يك دگرباش، به بررسي ادبيات ايشان به عنوان يك شاعر پرداخته بود. عنوان اين مطلب زبان زنانه نام داشت.



روزنامه شرق در بخش خلاصه گفت و گو اين گونه نوشته است:‌ 1- بان بايد جنسيت خودش را فراغ از مرزبندي جنسيت فرهنگي بروز دهد و تحمل دگرباشي داشته باشد. 2- هويت انساني ناچار است خود را از يونيفرم قراردادي آزاد كند و بگذارد هر كش همان باشد كه هست؛‌ساليت جنسيت را باور كند.



گفتني است يكي از اعضاي سردبير روزنامه شرق چاپ اين مصاحبه را در روزنامه اعتماد به دليل احتمال توقيف شدن نپذيرفته بود و عنوان كرده بود كه اين احتمال در روزنامه شرق وجود ندارد!!

مصاحبه مهدي رحمانيان : شرق را بايد تمام شده دانست

۱۴ مرداد ۱۳۸۶

پيشرفت



اين مشكل اينترنت باعث شده اول ما منتظر باز شدن صفحه ورودي بلاگر باشيم و بعد از اون ببينيم موضوع از چه قراره و چي بايد در اين خراب شده بنگاريم. جداي از اين بيشتر صفحات اينترنتي هم اين روزها حال و روز خوشي ندارند، يعني اونقدر بايد سعي كني تا ببيني بالاخره آرزوت برآورده مي‌شن يا نه؟ خيلي از سايت‌ها هم در نهايت كاربرها رو نااميد مي‌كنن. خب اين‌ها همه نشانه حركت رو به جلوي اطلاع‌رساني است. چند روز پيش شنيدم كه دانشجويان ايراني كه براي ادامه تحصيل به خارج مي‌رن با اينترنتي كه سرعتي حدود يك گيگا بايت داره روبرو مي‌شن و از هول حليم مي‌افتن توي ديگ. سرعتي كه در كمتر از چند دقيقه يك D.V.D رو SENT مي‌كنه. به هر حال قرار نيست ما از اين ور و اون ور اطلاعاتي داشته باشيم. حالا توي اين گير و دار فكر كنيد كه يك‌عده طرفدار موسيقيي سنتي مي‌خوان با رايانه بليت تهيه كنند.



خب! بعد از نوشتن مطالب بالا در باب كوهنوردي بايد بگم، به زودي شاهد تغييراتي در اين فدراسيون خواهيم بود. "هوايي" كه بعد از صعود ناموفقي كه تيم ملي به برودپيك داشت اكنون وضعيت‌اش نامساعدتر شده به‌نظر روزهاي آخرش رو در ساختمان فدراسيون‌هاي ورزشي در پاسداران مي‌گذرونه. از آقاي محمود شعاعي، فردي كه چندي پيش و در زمان آقاجاني دبير فدراسيون بود به عنوان جانشين احتمالي هوايي نامبرده مي‌شه. او اكنون در سازمان جغرافيايي و نقشه‌برداري وزارت دفاع مشغوله و ظاهرا مقبوليت بيشتري نسبت به هوايي داره. به هر حال انتظار مي‌ره فدراسيون از اين برزخ خارج شه و بتونه كاري بكنه.

۱۳ مرداد ۱۳۸۶

صخره‌هاي باستاني






حضور مجدد با دكتر رجبي و دكترغياث‌آبادي در صخره‌كندهاي كفترلو فرصت مغتنمي رو براي ما فراهم كرد. اين سفر كه با همراهي پسر دكتر رجبي توام شد ديدگاه جديدي رو نسبت به تاريخ باستان و تمدن پيشينيان براي من رقم زد.


چند عكس از اين سفر نيم روزه رو در بالا مي‌بينيد.


ديگه اين‌كه زوج موتورسوار جهانگرد تونستند در سفر خودشون يك كتيبه خشايارشا رو در كنار درياچه وان تركيه پيدا كنند. سفر اين دو بدون كمك‌هاي دولتي انجام گرفته.

۱۱ مرداد ۱۳۸۶

همراه شو

همراه شو عزیز همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود
دشوار زندگی هرگز برای ما بی‌رزم مشترک آسان نمی‌شود
تنها نمان به درد همراه شو عزیز
همراه شو همراه شو همراه شو عزیز