پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۹ دی ۱۳۸۵

خداحافظ ديكتاتور




صدام حسين،ديكتاتور عراق پس از تاييد حكم اعدام صبح امروز، شنبه به دار مجازات آويخته شد. ظاهرا سال 2006 سال خوبي براي ديكتاتورها در دنيا نبود. پس از مرگ پينوشه و حالا صدام و در كنار اون بيماري فيدل كاسترو ديكتاتورها سال اندوهباري رو به پايان مي‌برند و اميدوارند حداقل در اين دقايق پاياني اتفاقي ديگر نيافتد.



مقامات عراقی رسما تأييد کردند که صدام حسين اندکی قبل از ساعت شش بامداد روز شنبه در بغداد به دار آويخته شد. اين موضوع بيش از همه بيانگر بي‌دوامي دوران قدرته.



رهبر سابق عراق در دادگاهی ويژه که بيش از يک سال ادامه داشت، به جرم "جنايت عليه بشريت" به اعدام با چوبه دار محکوم شد. او در پنجم نوامبر ٢٠٠٦ به جرم كشتار ١٤٨ نفر در شهرك دوجيل عراق به «جنايت عليه بشريت» محكوم شد و دادگاه تجديد نظر عراق هفته‌ی گذشته حكم اعدام وی را تاييد كرد. بيشتر بخوانيد...



ملت ايران و كردهاي عراق هرگز قتل عام اهالي حلبچه و دركنار اون ساير وحشي‌گري‌هايش رو فراموش نمي‌كنند.



علاوه بر او «برزان تكريتی» برادر ناتنی صدام حسين و «عواد البندر»، از مقام‌های قضايی در حكومت صدام نيز بامداد شنبه با چوبه دار اعدام شدند.



صدام حسين در سال ۱۹۳۷ در روستايی پرت و گمنام به نام عوجه به دنيا آمد و با فقر و محنت بزرگ شد.در محيطی خشن و آکنده از تعصبات قبيله ای بار آمد، که عطوفت و مهربانی در آن جايی نداشت. در خانواده و جامعه و مدرسه جز شرارت و کينه توزی درسی نياموخت و اينگونه بود كه توانست به ديكتاتور قرن تبديل شود.

۶ دی ۱۳۸۵

احتياج



من مي‌خواهم كتاب بخونم تا اطلاعاتم زيادشه؛ راحت‌تر بنويسم و بهتر؛ هستي مي‌خواد بره سفر. من مي خوام برم كلاس زبان تا انگليسي خودم را كامل كنم تا بهتر با دنياي خارج ارتباط برقرار كنم، اون مي خواد بره نقاشي ياد بگيره تا هنر خودش رو كامل كنه. من مي خوام برم كوه، علم كوه، دنا، زردكوه و دماوند و سبلان، برم دشت و رودخونه تا شب‌ها آسمون پر ستاره رو نگاه كنم و بعد وقتي خسته شدم برم توي كيسه خواب بخوابم و با صداي بارش بارون بيدار شم، اون علاقه‌مند زبان فرانسه‌ست و در تلاشه تا يه روز به مقر اصلي يونسكو راه پيدا كنه. من مي خوام در مورد تاريخ و باستان چيز ياد بگيرم، مي خوام راحت‌تر و در فضايي آزاد در مورد فلسفه و جامعه‌شناسي و شعر بحث و بررسي كنم. اون دوستدار گفت‌و‌گو و ديالوگه؛ دلش مي خواد حرف بزنه و اون چيزي رو كه مي خواد بشنوه. من عاشق سكوتم، عاشق گم شدن، فرار به خود و شب؛ اون به داستان‌نويسي دل بسته. من .... اون ....


اما اين احتياجات روزمره ما به ماديات به كار به خانواده به ماشين و به جامعه و در كنارش دود و ترافيك و آلودگي باعث شده هر دوي ما عملا جز در موارد معدود به هيچ كدوم از اصول خودمون نرسيم. اصولي كه نبايد از يادهامون برن. زندگي امروزي ما برخلاف اون هدفيه كه باهم دنبالش بوديم.


تلاش مي‌كنيم تا درست شه.


۵ دی ۱۳۸۵

شلوارتان نيافتد



پس از اين‌كه شوراي امنيت طرح تحريم ايران را با اتفاق آرا تصويب كرد بايد منتظر موند و ديد چه تاثيراتي بر زتدگي روزمره ما مي افته. مي‌شه به زودي ديد كه قيمت لوازم و اجناس خارجي رشد قابل ملاحظه‌اي داشته باشه و اين موضوع الان و درحالي‌كه چند روز بيشتر از اين واقعه نمي‌گذره ديده مي‌شه. قيمت‌ها حدود 20 درصد رشد كردند.


از موضوعات ديگه، مي‌شه گفت علت اينكه ايران سخت به دنبال انرژي هسته‌اي يه، نبود سرما‌يه‌گذار براي استخراج نفته كه باعث شده ايران به تكاپو براي دست يافتن به منبع جديدي در تامين انرژي باشه؛ اما حماقت مسئولان اينه كه بعضي موارد به جاي اين‌كه شفاف‌سازي كنند مي‌يان و آتش بيار معركه مي‌شن. حمايت از كشورها و گروه‌هاي همسايه به جاي پرداختن به درون، از اين موارده كه باعث مي‌شه كشورهاي رقيب آتو بگيرند و باقي قضايا. البته نبايد از اين موضوع هم غافل موند كه دولتي‌ها تصميمات جالبي از جمله بهره‌برداري از سه هزار سانتريفوژ خبر مي‌دند و همچنين بي‌تاثيري اين اقدام بر صنايع مختلف.


سفربه كشورهاي خارجي هم كه قابل پيش‌بيني بود دچار مشكل شه و به عبارتي افت كنه، اما مساله‌اي كه بايد در اين بين مورد توجه قرار بگيره تبليغ درست كشور در اين وضعيت نابسامانه كه مي‌تونه يك‌سري افراد ماجراجو رو به ايران بكشونه. گردشگرهايي كه به‌شدت دنبال اين جور موقعيت‌ها هستند تا به اهداف خودشون برسند.


با اين وضعيتي كه پيش اومده زندگي كردن هم سخت مي‌‌شه. به ويژه براي اونايي كه تازه مستقل شدند!! و مي‌خوان از راه شرافتمندانه نون در آرن. هرچند ما پيه همه چيز رو به تنمون ماليديم اما نمي‌شه از نگاه دوستان هم چشم‌پوشي كرد. به هر حال زندگي خرج داره كامبيز جان.

۴ دی ۱۳۸۵

خبرنگاري

خبرنگارهاي ايراني شايد كمتر به اين فكر كنند كه توانايي دارند تا از استعدادهايي كه در راه كسب خبر به دست مي‌آرند كاره‌اي شن اما بعضي افراد گويا به اين مساله فكر نمي‌كنند. مهمترين عاملي كه مي تونه در اين راه تاثير‌گذار باشه هم خوب كار كردنه و هم تخصصي كار كردن. البته ريز شدن در يك موضوع خاص زودتر يك خبرنگار و روزنامه‌نگار رو تبديل مي‌كنه به كارشناس. خب هرچي اين حوزه جديدتر باشه اين نتيجه زودتر حاصل مي‌شه. بيشتر حوزه‌هاي اقتصادي ما به دليل توجهي كه از حدود پنج سال پيش بهشون شد رشد نسبتا خوبي داشتند. حوزه‌هاي سياسي هم به دليل سياست‌زدگي تا حدودي قابل قبولند؛ اما در بخش‌هاي اجتماعي و ورزشي و حتي فرهنگي اين موضوع چندان به چشم نمي‌آد. البته منظور من تخصصي كار كردنه، نه پوشش حوزه سازمان ورزش يا وزارت رفاه يا بهداشت.

بهتره قلم‌ به دست‌هاي عزيز به اين نكته توجه داشته باشند كه هرچي كار تخصصي‌تر شه خودشون هم لذت بيشتر و نتايج بهتري رو احساس مي‌كنند. اين كار هر چند سخته ولي لذت اون بيشتر از گفت و گو با علي‌آبادي در مورد نتايج فدراسيون فوتباله.

۳ دی ۱۳۸۵

دل‌پيچه آسماني




امسال به دلايل تغييرات اقليمي و آب و هوايي، خوشبختانه تاكنون بارش‌هاي مطلوبي رو در سطح كشور و به خصوص شهر تهران داشته‌ايم. تقريبا از اواسط پاييز بارندگي شروع شد و از دهم آذر هم برف. الان هم كه هوا سردتر شده بارش‌ها بيشتر با يخ‌زدگي و كاهش قابل ملاحظه دما همراه بوده به همين دليل كارشناسان پيشنهاد كردند هنگام صعود به قله‌ها و سفر با وسيله نقليه در راه‌هاي عبوري امكانات لازم را به همراه داشته باشيد. ماجراجوها هم مي تونن از اين فرصت براي اسكي كوهستان و ورزش‌هاي زمستاني نهايت استفاد را داشته باشند.



امروز فدراسيون اسكي اعلام كرد به دليل ادامه وضعيت ناپايدار جوي، مسابقه بين‌المللي اسنوبرد كه قرار بود آخر هفته در پيست توچال برگزار شه لغو شده و به تاريخ ديگه‌اي موكول مي‌شه. قرار بود اين مسابقه نخستين رقابت بين‌المللي اسكي در امسال باشه كه نشد. جز پيست‌هاي اسكي توچال و ديزين هيچ كدوم از پيست‌هاي تهران مثل آبعلي و دربندسر و شمشك باز نسيتند.



در نهايت اينكه قراره يك تيم كوهنوردي از سازمان به كليمانجارو صعود كنه و آقاي افلاكي هم سرپرست فني اين برنامه است. جالب اينجاست در عين حال كه تمام هزينه هاي رفت و برگشت رو اين سازمان تقبل كرده باز آقاي بابايي گفته اجراي اين كار به منظور رشد بخش خصوصي به اين بخش واگذار شده. او همچنين علت نداشتن تفاهم با مسئولان فدراسيون كوهنوردي رو تغييرات مديريتي اين بخش عنوان كرده و گفته كه سازمان چون ديد رييس فدراسيون عوض شده به همين دليل كوهنوردي رو گذاشت كنار.

۲ دی ۱۳۸۵

انقلاب زمستاني در ابيانه














در انتهاي كوه‌ كركس و در جايي امن از حضور نظاميان و فرماندهان، تمدني آرام گرفته كه يادگار از دوران ساساني با بناهايي از معماري سلجوقي و ايلخاني است.



ديدار از اين روستا به بهانه آسمان شب انقلاب زمستاني و با هدف تماشاي آثار تاريخي و تمدني منطقه بود را دوست تازه يافته‌‌مان آرش پيشنهاد داد و ما هم اجابت كرديم.



مسير بيش از پنج ساعت زمان برد ولي مقصد چنان شگفت‌انگيز بود كه باري؛ تمام خستگي را از خاطرمان برد.


بيش از هرچيزي بايد بگم _ از اينجا زبان و ادبيات تحريري كم‌كم تغيير مي‌كنه!! _ آرامش و سكوتي كه در روستاي ابيانه بود براي من لذت بخش بود. مردماني آرام و پا به سن گذاشته كه هر چند در فروش صنايع دستي‌اشان كمي قيمت را بالا برده بودند اما انسان‌هايي بودند كه در دوران‌ها مختلف اصالت خودشون رو از دست نداده بودند و هنوز به زبان پهلوي اشكاني حرف مي‌زدند. اين روستا بيش از 500 نفر جمعيت نداشت و بيشتر آنها هم باغباني مي كردند و به همين دليل محصولاتي كه به گردشگران مي‌فروختند برگ سيب و آلو خشكه و امثال اين‌ها بود. همه مردم اين روستا با لباس محلي در محله خودشون عبور مي كردند.



خانه‌هاي اين روستا همه به رنگ سرخ بودند و اون م به دليل رنگ سرخ خاك منطقه بود. موزه مردم‌شناسي، يك آتشكده و مسجدي كه در روستا وجود داشت به ديگر آثار تاريخي منطقه افزوده بود. اما به دليل ساخت يك هتل در بالادست روستا عملا امكان ثبت اين روستاي تاريخي در فهرست يونسكو امكان‌پذير نشد.




تماشاي اين روستا هرچند در بهار و تابستان به دليل باغ‌هاي ميوه و هواي لطيف، دلپسنده، اما زمستون با برف فراون هم براي ديدار جذابيت خاصي داره. رصد آسمان شب هم به جذابيت‌هاي اين سفر اضافه مي‌كنه؛ توصيه مي‌كنم!!

۲۹ آذر ۱۳۸۵

قم















قم در جنوب تهران قرار دارد و دوساعت با تهران فاصله زماني دارد. اين شهر اگرچه جز مراكز علميه، مرقد حضرت معصومه، مسجد جمكران و سوهان و البته كوير نمك جاذبه‌اي خاص نداره اما مركز استانه. مردم در اين شهر در خودشان هستند و تقريبا هيچ خانومي بدون چادر نمي‌شه در اين شهر ديد. آثار تاريخي اين شهر چندان زياد نيست اما به دليل كم توجهي اين كم‌ها هم مورد بي‌مهري قرار گرفتند.


اما صحن حضرت معصومه و مسجد جمكران در سال‌هاي اخير به‌شدت در حال بارسازي و مدرن شدن است. در مورد سرويس‌هاي بهداشتي مرقد حضرت معصومه بايد گفت كه واقعا فوق‌العاده و ايده‌آل بودند. وضوخانه هم در جايگاهي جدا از توالت و دستشويي براي زايرين درنظر گرفته شده. وضوخانه‌اي كاملا مرتب و بهداشتي كه نشان از توجه مسئولان آستان اين حرم به موضوعات اساسي داشت. اما در مورد فرهنگ مردم و طرز فكر افرادي كه اون‌جا اومدند نمي‌شه قضاوت كرد؛ افرادي كه با نگاه خاص مي‌اومدند. به هر حال اين تفاوت در نگاه‌ها به زندگي‌يه كه فرهنگ رو تشكيل مي‌ده ولي اي‌كاش همه اين ها بتونه در نهايت به بهبود جايگاه بشريت منتهي شه.

ديشب فرصتي دست داد تا هم زيارتي كرده باشيم در اين وانفسا و هم تماشايي به اين قوم كويرنشين

۲۸ آذر ۱۳۸۵

يلدا، شب زاده‌شدن خورشيد

جشن شب چله، جشن بزرگداشت علم در دوران باستان است. نياكان ما، در 7000 سال پيش، به گاه‌شماري خورشيدي دست پيدا كردند و با تفكر و تامل دريافتند كه اولين شب زمستان بلندترين شب سال است.

ادامه مطلب



يلدا نام‌ فرشته‌اي‌ است، بالا بلند. با تن‌پوشي‌ از شب‌ و دامني‌ از ستاره. يلدا نرم ‌نرمك‌ آمده‌، با اولين‌ شب‌ زمستان و هر شب‌ رداي‌ سياهش‌ را قدري‌ بيشتر بر سر آسمان‌ مي‌كشد تا آدم‌ها زير گنبد كبود آرام‌تر بخوابند.

ادامه مطلب



در زمان كودكي، وقتي مدرسه ها باز مي شد، هر روز كه به مدرسه مي رفتيم،‌ پشت پنجره خانه ها هندوانه هايي جلب توجه مي كرد كه مردم بنابر سنتي ديرينه براي شب چله (يلدا) نگه مي داشتند. امروز ديگر كسي هندوانه نگه نمي دارد اما موسم شب چله كه فرا مي رسد، سر و كله هندوانه هايي كه معلوم نيست از كجا آمده در ميوه فروشي ها پيدا مي شود و مردم برخود واجب مي دانند كه آنها را بسيار گران تر از تابستان خريداري كنند تا زينت بخش مراسم شب چله شان باشد. راستي چه اصراري بود در گرد آوردن سرخي هاي تابستاني و زمستاني براي مراسم شب چله؟ هندوانه تابستاني در كنار لبو و انار زمستاني و جمع شدن خانواده به دور هم تا با گرمي مهر و محبت خود بر سرما و تاريكي درازترين شب سال فائق آيند! امروزه ديگر كسي مناسبت اصلي اين جشن را به خاطر نمي آورد و شايد اصراري هم به دانستن آن نداشته باشد. نفس جشن و بهانه اي براي گردهم آمدن اعضاي خانواده و صرف ميوه هاي خوشمزه و آجيل و در قديم قصه گويي بزرگترها به دور كرسي و امروزه قصه گويي تلويزيون و خيره شدن همه نگاه ها به صفحه جادويي، تمام اينها براي دوام آوردن اين جشن باستاني كفايت مي كنند.

اما اين همه تاكيد بر ميوه‌هاي سرخ به چه علت بوده است؟ چرا مثلا خربزه را از تابستان نگه نمي داشتند؟

ادامه مطلب





قراره امسال اگه شانس با ما يار بود اين شب رو در كوير بگذرونيم شايدم كنار بزرگتر‌ها، شايدم در برنامه‌اي كه گروه كوهنوردي آرش در مركز تشكل‌هاي غير دولتي ترتيب داده؛ البته به بهانه 35‌امين سالگرد تاسيس‌اش. شايد


۲۷ آذر ۱۳۸۵

قضاوت

يك روز هم نوبت شمايي مي‌شه كه اون طرف ميز نشستين و الان چنان به اون چسبيدين كه انگار ارثيه پدري يه. عجله نكنيد، هميشه تاريخ بهترين داور بوده. نه شما و نه هيچ كس ديگه‌اي نمي‌تونه بگه جاي من حقه يا حق نيست. فقط تيك‌تاك ساعت‌هاست كه ما رو به دادگاه نزديك مي‌كنه.

سعي كنيد و تلاش كنيد تا يه روزي يا يه جايي اگه ديديم همديگر رو سرمون رو پايين نندازيم و از كنار هم رد نشيم بي‌هيچ ارتباطي. همين. به اميد ديدار مديران محترم!

در آستانه



كوتاه است در،



پس آن به كه فروتن باشي.

۲۶ آذر ۱۳۸۵

ميوه كال

بعد از جريان انتخابات دوره هفتم مجلس، شوراهاي دوم و رياست جمهوري و نتايج مهلكي كه بر وضعيت مردم جاري شد به نظر مي‌رسيد جريان اصلاح‌طلب فرصت مناسبي براي تفكر داشته باشه تا به هر نحوي بتونه خودش رو جمع و جور كنه. انتخابات خبرگان و شوراهاي شهر مجالي بود براي نشون دادن عرضه اين جناح. مردم كم‌كم به انتخابي كه كرده بودند نااميد مي‌شدند و مي‌شد با يك سياست مطلوب اون‌ها رو از اون طرف خط به اين طرف خط آورد، اما عجله‌اي كه اصلاح‌طلبان كردند باعث شد زودتر از موعود وارد عرصه انتخاباتي شوند و نتيجه‌اش هم مشخص شد. هرچند احتمال تقسيم كرسي‌هاي شوراهاي شهر در تهران هنوز وجود داره اما مي‌شد با يك تدبير مناسب و در انتخابات بعدي كه افتضاحات دولت فعلي و يارانش در بخش‌هاي مختلف وضوح بيشتري داشت مردم را آگاهانه و باچراغ به سمت ائتلاف اصلاح‌طلبان كشوند؛ اما اين ميوه‌اي كه سال آينده به بار مي‌نشست زودتر از موعود از درخت كنده شد و نتايج‌اش هم شايد چندان اميدوار كننده نباشه.

با اين حال اين حضور به نوعي بيداري اصلاح‌طلبان و اجماع‌اشون رو مي‌رسوند كه اختلافات گذشته رو كنار گذاشنند و براي يك‌هدف مشخص متحد شدند. شايد حضور نيافتن باعث مي‌شد مردم ديگه اميدي به قدرت‌نمايي جناح چپ نمي‌داشتند.

۲۵ آذر ۱۳۸۵

باخوس، الهه شهوت و خوش‌گذراني

ديروز به دور از هياهوي انتخابات و خبرگان و براي رسيدن به اهداف عاليه زندگي و با كمك همكار خوب آقاي نورآقايي، فرصتي دست داد تا براي نخستين‌بار از موزه ايران باستان به همراه بانو ديدن كنيم. كمي دير رسيديم اما بد موقع نبود. كار از دوران پيش از هخامنشيان شروع مي‌شد، جاييكه مردم يك جا نشين نبودن. بعد به مرور زمان به دشت‌نشيني رسيديم و تغيبيراتي كه در زندگي ايرانيان اون زمان رخ داد. افرادي كه توي اين جمع بودند به 25 نفر نمي‌رسيدند ولي بيشترشون علاقه‌مند بودند و البته كم و بيش پيش‌زمينه‌هاي تاريخي هم داشتند. متاسفانه بعضي از مجسمه‌ها و آثار به خوبي محافظت نمي‌شدند و البته بعضي‌ از آثار هم كه براي نمايشگاه امپراطوري فراموش شده به انگلستان و اسپانيا برده شده بودند جاشون خالي بود.




با مرور زمان اوج هنر ايراني‌ها به تصوير كشيده مي‌شد كه در كنار تمدن‌هاي روم و مصر قابل ستياش بود. انتهاي اين موزه به دوره ساسانيان اختصاص داشت و هنرهاي ماندگار اون برهه. گوشه يكي از محفظه‌هايي كه براي نمايش اينآثار بود مجسمه‌اي ايستاده بود با چهره‌اي در هم كه بچه‌اي بر بغل داشت با اندازه‌اي كوچك. «باخوس» يا «باكوس» خداي شهوت‌راني، شراب و خوش گذراني‌يه با وجهه مثبت. اين آقاي بامزه!! حدود هزاره قبل از ميلاد در حوالي شرق مديترانه پرستش مي‌شد و مهمترين معبدي هم كه براي باخوس ساخته شده در بعلبك لبنانه. دو تا از اين تنديس در ايران وجود داره كه يكي از آن‌ها در موزه ايران باستانه و ديگري در شوش.





مراسم خاصي هم به اين خدا نسبت مي‌دهند كه معمولا در روزهاي آغازين بهاره و البته كمي براي ما عجيب و غريب!! به هر حال پيشنهاد مي‌كنم براي فرار از تبليغاتي كه احتمالا در دوره بعدي رياست جمهوري يا مجلس از سوي گرو‌ه‌هاي مختلف ايجاد شه، موزه ايران باستان جاييه براي فرار و بازگشت به گذشته.

۲۳ آذر ۱۳۸۵

من راي مي‌دهم

شركت در انتخابات شوراي شهر يك مسئوليت اجتماعي است.

محيط‌زيست در حال مرگ است. محيط‌زيست تهران را نجات دهيم.

راي ما: معصومه ابتكار، زهرا صدراعظم نوري، احمد مسجدجامعي، پيروز حناچي، قاسم تقي‌زاده خامسي، محمدعلي نجفي، محمدهادي حيدرزاده، مرتضي طلايي، كاوه كاشفي، رسول خادم، هادي ساعي و ....

اين يك كار تبليغاتي نيست بلكه تلاشي است براي جلوگيري از ادامه روند تخريب محيط‌هاي كوهستاني و جلوه‌هاي طبيعي شهر تهران.

۲۲ آذر ۱۳۸۵

چوگان و ايران




ايرانيان باستان در ميان ملت‌هاي ديگر توجه بيشتري به ورزش و تقويت قواي جسماني داشتند و در نظام تعليم تربيت خود نقش بيشتري به فعاليت‌هاي بدني قايل بودند. ايرانيان باستان به ورزش‌هايي چون سواركاري، تيراندازي، چوگان بازي و .. علاقه زيادي داشتند.


در واقع ورزش چوگان را مي توان از اولين ورزش هاي دسته‌جمعي و تيمي تاريخ ورزش جهان محسوب كرد كه در ايران پيش از اسلام و در دوره اسلامي نمود ويژه‌اي داشته است. اين بازي در تاريخ و فرهنگ و ادبيات ما جايگاه خاصي دارد. به گونه‌اي كه در شعرها و ضرب‌المثل‌ها هم راه يافته است.


اما امروزه اين ورزش جز در چند ميدان و بدون حمايت حداقلي در حال دست و پا زدن استو فدراسيون تلاش مي‌كند تا با فعاليت‌هاي قابل توجه خود به نوعي اين ورزش را حداقل در ميان مسئولان ورزش معرفي كند. برگزاري مسابقات بين‌المللي و داخلي، افتتاح زمين چوگان در اصفهان و ديگر شهرهاي بزرگ كشور از راه‌هاي «ايل‌خاني‌زاده» براي نجات اين ورزش باستاني است اما نه تنها سازمان تربيت‌بدني به حال اين ورزش چاره اي نيانديشيده‌است بلكه كارشناسان ميراث‌فرهنگي هم گويا تاكنون به اين مستند تاريخي برنخورده‌اند و توجهي هم ندارند. اين وضعيت زماني وخيم‌تر مي‌شود كه بشنويم بخش گردشگري سازمان، حتي برنامه‌اي براي امضاي تفاهم‌نامه صوري كه بيشتر يك شوي تبليغاتي است تا راه‌كارهاي اجرايي نداره. يعني فدراسيون‌هاي اسكواش و شمشميربازي و ژيمناستيك براي سازمان ميراث‌فرهنگي مهمتر از فدراسيون چوگانه.


دوست نداشتم اين مطلب رو باانتقاد بنويسم اما واقعيت رو هم بايد پذيرفت. هر چند من تا به حال اين ورزش رو از نزديك نديدم اما اين پيشينه تاريخي و جذابيت ورزشي اون باعث شده تا شيفته‌اش شم. به شما هم پيشنهاد مي كنم در مورد اين ورزش كمي مطالعه كند و البته لذت ببريد. جالب اينجاست كه فدراسيون جهاني چوگان هم اين ورزش رو يقينا به ايران نسبت داده

۲۱ آذر ۱۳۸۵

كوهستان‌ها



اين درسته كه چند روزي هست كه مردم مانند رويه گذشته و در آستانه انتخابات در راس گفته هاي مسئولان عزيز و دوست داشتني قرار دارند و در هر برنامه‌اي مي خواهند با پهن كردن دستمال و ليسيدن كاسه، ملت شريف رو پاي صندوق بكشونند تا بلكه يه آب‌رويي براي خودشون جمع كنند اما فدراسيون كوهنوردي حتي براي اينكه وجهه خودش رو در دور جديد بالا ببره نخواست در سالروز جهاني كوهستان قدم رنجه كنه و بياد به مراسمي كه در باشگاه آرارت تدارك ديده شده بود. اين موضوع چندان هم غريب به نظر نمي‌رسيد چراكه عملكرد بيشتر مديران اين اداره!!! نشون داده بود كه حتي بر سر قول‌هاي خودشون پافشاري نمي‌كنند و با گذشت زمان همه چيزي رو فراموش مي‌كنند.


به هر حال؛ مراسم ديشب با حضور كارشناسان محيط زيست و كوهنوردان برگزار شد و در نهايت با تقدير از گيلان‌پور نخستين مربي كوهنوردي نوين در ايران و نويسنده نخستين كتاب كوهنوردي به كار خودش پايان داد. البته ميزباني باشگاه آرارت هم در اين بين قابل تقدير بود.

مهمترين نكته‌اي هم كه در اين مراسم گفته شد متاسفانه؛ برنامه‌هاي صعود سراسري فدراسيون و نهادهاي نظامي به كوه‌ها و فعاليت‌هاي راه‌سازي و معدن‌كاوي بود كه به شدت از طرف كارشناسان غير علمي عنوان شد.

۲۰ آذر ۱۳۸۵

من بامدادم



بامدادم من


خسته از با خويش جنگيدن


خسته‌ی سقاخانه و خانقاه و سراب


خسته‌ی کوير و تازيانه و تحميل


خسته‌ی خجلت از خود بردن ِ هابيل.


ديری‌ست تا دَم بر نياورده‌ام اما اکنون


هنگام ِ آن است که از جگر فريادی برآرم


که سرانجام اينک شيطان که بر من دست مي‌گشايد.



احمد شاملو(ا. صبح / ا.بامداد) شاعر، روزنامه‌نگار، مترجم شعر و رمان، محقق کتاب کوچه روز 21 آذر در خانه شماره‌ 134 خيابان صفي‌عليشاه تهران متولد شد.


او پس از نوشتن كتاب‌هاي مختلف شعر و رمان و ترجمه متون خارجي و همچنين انتشار نوارهاي شعر و قصه ساعت 9 غروب روز يکشنبه دو مرداد سال 1379 در منزلش در دهکده روح‌اش پرواز کرد و از شکنجه‌ تن آزاد شد.

۱۹ آذر ۱۳۸۵

جهش

بعد از چند روز غيبت و با هدف‌هايي به روز شده به زندگي ادامه مي‌دم. به اميد فرداهايي بهتر و با انگيزه‌هايي مضاعف‌.

مهمترين برنامه‌ام رو بر سفر كردن گذاستم تا چيزهاي جديدتري رو ياد بگيرم. موضوع كارم رو هم با توجه يه شرايط جديد بايد جدي‌تر بگيرم؛

...تو را برگزيده‌ام

رَغمارَغم ِ بي‌داد.

گفتي دوست‌ات مي‌دارم

و قاعده

ديگر شد.

کفايت مکن ای فرمان ِ «شدن»،

مکرّر شو

مکرّر شو!

۱۳ آذر ۱۳۸۵

تا بعد

قراره از فردا به مدت پنج روز برم مرخصي براي امر خير. به همين دليل به دوستان عزيز اعلام مي‌كنم امكان بروز رساني اين مركز در هاله‌اي از ابهام قرار داره. به هر حال انتظار دارم با تغييراتي معنوي خدمت برسم.



اين چند روز فرصت مناسبيه براي فكر كردن راجع به برّه و گل و روباهي كه توي نوار شازده كوچولو بارها شنيدم. نواري كه باني اين امر شد با طرح اين پرسش كه:«با من دوست مي‌شي؟ خدا مي‌دونه چقدر پي يه دوست مي‌گردم.»



تا دوشنبه 20 آذر ، روز جهاني كوهستان، بدرود

زندگي

امروز صبح مطابق معمول كمال صادقي از خبرنگاران بخش كتاب خبرگزاري با آتشي كه پشت چهره آرامش مخفي كرده بود ديده شد. بهش گفتم:«چي شده، ناراحتي؟ هنوز پولت رو نگرفتي؟» گفت :«يكي از دلايل اونه، اما دلايل ديگه‌اي هم هست كه باعث اندهگين شدن مي‌شه. امروز صبح سايتي عكس‌هاي قتل عام صدام در كردستان عراق رو گذاشته كه ويرانگره.» و بعد در مورد اين فاجعه توضيح داد: اين كشتار در فاصله سال‌ها 1979 تا 1988 اتفاق افتاده و صدام با اين كار قصد داشته كردها را عرب كنه. و منابع بين‌المللي آمار اين فاجعه را 120 هزار نفر اعلام كردند اما اين تعداد 180 هزار نفر بودند. و بعد گفت قراره صدام در دادگاه بعدي خودش بابت اين مساله جواب پس بده. و انتشار عكس‌ها هم كه توسط يك ايراني گرفته شده به همين مناسبت براي اولين بار در روزنامه وال‌استريت ژورنال چاپ شده




اين براي من هم مهم و دردناكه. اصولا زير پا گذاشتن انسانيت در جوامع امروزي به يك عادت تبديل شده و حاكمان براي نگه داشتن خودشون حاضرند هر ننگي رو قبول كنن.





دقايقي بعد آقاي يوسفي و دوست دوچرخه‌سوارش داوري سرزده وارد خبرگزاري شدند. اين دو قراره پس از كلي معطلي در دالان سازمان ميراث فرهنگي كه اجراي برنامه‌شان را دو هفته به تعويق انداخته بود هفته آينده كار خودشون رو شروع كنند و عازم آفريقا شوند با هدف برابري نژادها و اديان و همچنين ايجاد مركزي براي حمايت از نخبه گان بي‌بضاعت. اين دو با هزينه‌اي كه از جيبشون منشا گرفته قراره كشورهاي غربي آفريقا رو حدود 6 ماه ركاب بزنند تا بگن ايران مهد فرهنگه. و بعد با هدايايي كه احتمالا دريافت مي‌كنن كمك‌هايي به كودكان بي‌سرپرست داشته باشند. .. و بعد رفتند





هر چند فجايع دور و بر ما رو گرفته اما هر از گاهي انسان‌هايي پيدا مي‌شن كه ما رو به خودمون بر مي‌گردونن كه چرا اومديم و براي چي؟

عكس زير حاصل تلاش شبانه‌روزيِ حسين پارياس است

۱۲ آذر ۱۳۸۵

دسته گل

رييس جمهور كشورمان كه چند روز پيش براي افتتاح مسابقات آسيايي دوحه قطر به اين كشور سفر كرده بود هنگامي كه ميزبان ابوعلي سينا و ابوريحان بروني رو دانشمند عرب خطاب كرد وايستاد و بر و بر گوينده رو نگاه كرد. احتمالا ايشون در اون لحظه فكر هولوكاست و انرژي هسته‌اي و نمي‌دونم يه عوام فريبيه ديگه بود. به هر حال وقتي قضيه فرهنگ و هنر و ميراث‌فرهنگيمون آن‌چنانه، نمي‌شه از ديگر بخش‌هاي كشور انتظار ديگه‌اي داشت. احتمالا عنوان كرد اين جملات و به يغما بردن فرهنگ ما بي‌عدالتي نيست كه دولت در برابرش سكوت كرده. البته سكوت رييس جمهور چندان هم غريب نيست. اگه اشتباه نكنم چند ماه پيش بود كه هياتي از يكي از كشورهاي حوزه خليج‌فارس كه ايران اومده بود در جلوي دوربين خليج فارس رو خليج عربي عنوان كرد و آقاي دكتر ما هم خنديد و
بخشي از اين گزارش در سايت ايرانيوز قابل دسترسيه

ديروز










عكس‌هاي روز گذشته تهران، البته محلّه‌ي خودمون و ترافيكي كه ميدان صنعت بود. اين اولين گزارش تصويري‌يه!! كه گذاشتم، تلاش مي‌كنم دفعات بعدي بهترش كنم

۱۱ آذر ۱۳۸۵

حماسه‌سازان

ملّت غيور، شريف و هميشه در صحنه تهران امروز بار ديگر تاريخ را تكرار مردند و با حضور ميليوني خود در خيابان‌هاي تهران حماسه‌اي ديگر را رقم زند. اين ماندگاران عرصه تلاش و شهامت از صبح زود با شركت در راه‌پيمايي گسترده خود مشت محكمي بر دهان برف زدند. ترافيك صبح امروز به ويژه در خيابان‌هاي شمالي تهران به حدي بود كه مردم بيش از نيمه خيابان‌ها را احاطه كرده بودند و منتظر اتوبوس، ميني‌بوس و تاكسي بودند. در اين بين هم عده‌اي تاكسي سود جو مانند موارد مشابه در كنار خيابان يا منتظر مسافر دربستي بودند و يا با بالا بردن نجومي كرايه‌هاي خود ملت مستضعف را به سركار مي‌بردند



تعدادي مرفه بي‌درد هم بدون اعتنا به اين خيل عظيم، در ماشين‌ها خود و به صورت انفرادي نسته بودند با آستين‌ها كوتاه آهنگ بارون بارونه را همراه با ويگن زمزه مي‌كردند. پليس هم خود را براي انتخابات آماده كرده بود تا گستره ترافيك شديدتر شود



در همين راستا، ساكنان پايين‌تر از خيابان عباس آباد بدون توجه به هياهوي شمال شهري‌ها، در هوايي آفتابي و آسفالت‌هاي خشك به عبور و مرور خود ادامه دادند


!!!انتظار مي‌رود اين وضعيت ناپايدار تا آخر هفته يعني درست ساعت يك بامداد روز جمعه 17 آذر ادامه داشته باشد
متاسفانه به دليل اشكال در سيستم سايت، امكان ارسال عكس مقدور نيست، تا چه پيش آيد