پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۸ آذر ۱۳۸۶

نه غم دوزخ نه حرص بهشت

ما يه نسل سوخته‌اين؛ ‌فنا شده، ‌له و مچاله. نه دنيا رو داريم، نه آخرت. دنيامون رو سران مملكت و دركنارشون يه مشت خر و الاغ نمودن، ‌آخرت رو هم باد پرپرش كرد. حالا تو اين گير و دار و در اين بلبشو، ‌زندگي چه معني‌اي مي‌تونه داشته باشه، جز اندوه و رنجش و احتمالا عشق. احتمالا چون تعريفامون متفاوته و چيزي در بازو نداريم و تواني در گلو جراتي ميان پا. حالا هي بيا و درباره انتخابات فدراسيون كوهنوردي يا برگزاري تور خانوادگي و در انتها اهداي لوح تقدير بابت ساخت موشك دور برد زمين به زمين «عر» بزن.

دست بردار و برو، ول‌كن اين همه ساغري....

جهان سوم

جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند خانه‌اش ویران می‌شود و هر کس بخواهد خانه‌اش را آباد کند باید در تخریب مملکتش بکوشد.

از : دكتر محمود حسابی

۶ آذر ۱۳۸۶

وليعهد انگلستان در كنار مولانا و ماني عراقي

"پرنس چارلز" و همسرش "كاميليا" روز دوشنبه در سفر چهارروزه‌شان به شهرهاي تاريخي تركيه، به قونيه رفتند و از آرامگاه مولانا بازديد كردند. آن‌ها پس از تماشاي مراسم سماع توسط درويش‌هاي صوفي، به موزه‌ مولانا رفتند و كتاب‌هاي دست‌نويس آن را تماشا كردند.

به گزارش آسوشيتدپرس، "پرنس چارلز" در اين ديدار گفت:‌ «چه مكاني بهتر از اين‌جا در مجاورت آرامگاه مولانا تا به يك شناخت قلبي برسيم و دوباره تعادلي را از شرق و غرب در خودمان ايجاد كنيم.»

او همچنين در سخنان خود، محيط موزه‌ مولانا را شگفت‌انگيز خواند.

* * *

يونسکو در سال 1991 ميلادي معبد "كائون" را به‌عنوان يک ميراث جهاني معرفي کرده است. دانشگاه "ماکواري" استرليا که براي پژوهش در ارتباط با اين معبد نيم ميليون دلار هزينه کرد، اكنون در پايگاه خبري خود با اشاره به تحقيقات اين دانشگاه در ارتباط با ماني، او را يک هنرمند عراقي معرفي مي‌كند. اين اشتباه ناشي از آنست که گويا ماني در بابل متولد شده است. اما از جانب مادر اشکاني است؛ اما نكته‌ي مهم‌تر آنست در دوره‌ي ساساني کشوري به‌نام عراق وجود نداشته و بيش از هزار سال در دوره‌هاي هخامنشي، پارتي و ساساني قلمرو ايران به‌وسعت کرانه‌ي هند تا شمال آفريقا بوده است.

۵ آذر ۱۳۸۶

باقي است

تا آن زمان كه جهل هست فقر نيز هست، و تا فقر برجا است جهالت نيز باقى است. اما جهالت - چه به معناى خاص باشد چه به‏معناى ناآگاهى مادرزاد، چه به‏معناى قرارگرفتن در معرض تحميق و مغزشويى باشد براى زوبرتافتنِ داوطلبانه خلق از معبدِ دانش بشرى به شوق بر خاك افتادن دربرابر بت‏هاى عتيق خرافه و همچشمى در تعصبات كوركورانه - بى‏گمان پس از روبيده شدن فقر نيز باقى خواهد ماند... اشاعه دانش و ارتقاى فرهنگ براى آزادى بخشيدن به انسان‏ها، دست‏كم براى كساني كه باوجود سوز دل‏ از مصائب بهره‏كشى و ظلم جهانى و على‏رغم دورى از امكانات هنوز مى‏تواند اميدى باشد به فردايى، خود به‏قدر سرسختى دربرابر نظام موجود ارزشمند است. نمى‏توان براى نجات انسان درانتظار آن‏روزِ "موعود" نشست كه انقلاب جهانى همه بنيان‏هاى بهره‏كشى و تحميق مردم به‏خاطر بيمارى سلطه‏جويى‏هاى فردى يا گروهى را ازميان برده‏باشد...

۱ آذر ۱۳۸۶

انجمن‌هاي غير دولتي را فراموش مي‌كنيم



نبود تعهد كاري در ميان اعضاي انجمن باعث شد از ميان بيش از هزار نفر عضو اين موسسه غير دولتي، تنها 50 نفر در مجمع حاضر شوند و در نهايت اين مجمع به فرصتي براي گفت و گوي دوستانه تبديل شه. عباس محمدي، رئيس هيات مديره اين انجمن علت اين امر رو نه تنها در ميان كوهنوردان، ‌بلكه در تمامي اقشار جامعه مي دونه و مي‌گه «مردم از "زير بار كار" رفتن در هراس هستن و از كار تشكلاتي فراري.» با اين اوصاف نمي‌شه آينده مطلوبي رو براي كشور تصور كرد. مردم كه بايد تصميم بگيرن از انجام اموري كه خودشون با پاي خودشون بنيان نهادن در گريز هستند و به اين ترتيب نمي‌شه اميدي داشت به نظارت يا اعتراض به عملكرد دولتي‌ها. نمونه بارز اون در تخريب محيط زيست به بهانه راه‌سازي و يا پرداخت بودجه‌هاي نامعلوم به ارگان‌هاي خاص. و اين بي‌تفاوتي مردم به امور جاريه كشور دقيقا همون چيزي است كه حاكمان به‌دنبالشن تا با خيالي آسوده و بدون بازتاب آن‌چناني سرمايه‌ها و زمان رو بر باد فنا بدن.


موضوع ديگر براي كوهنوردي انتخابات اونه كه قرار هفته آينده برگزار شه. به نظرم هيچ تفاوتي بين اين انتخابات و ديكتاتوري و استبدادي كه مثلا در مورد رد صلاحيت‌هاي مجلس يا شوراي شهر وجود داره نيست. چرا كه آقاي شعاعي با هر پيشينه‌اي اومدن و يك‌سري از هيات‌هاي استاني رو عوض كردن و نمي‌دونم افرادي رو از سوي فدراسيوني كه خودشو سرپرستي‌اش رو برعهده دارند براي انتخابات برگزيدند و تازه خودشون هم حق راي دارن. اون وقت مثلا يكي ديگه از كانديداها چيكار مي تونه بكنه؟ نه حق راي داره، ‌نه مي تونه كسي رو از استاني به سمت خودش بكشه و باقي قضايا، يعني عملا آقاي شعاعي دارن لباس رياست رو بر جامه خودشون مي‌دوزن. مباركه!

به قول يكي از دوستان بهترين راه براي اين وضعيت و افرادي كه موضوع گفتمان رو نمي‌فهمن تنها يك گلوله است. منظورم آقاي رئيسه‌ نه شعاعي.

۲۸ آبان ۱۳۸۶

هنرمندان و محيط‌زيست

چندي پيش خبرگزاري رويترز طي مقاله اي به بررسي کارنامه زيست محيطي يا به عبارتي اعتبارنامه زيست محيطي برخي هنرمندان در عرصه سينما پرداخت که درميان اين هنرمندان نام کساني چون لئوناردو دي کاپريو، رابرت ردفورد، اسپينال تپ و راب رينر به چشم مي‌خورد که هريک در آثار و يا فعاليت‌هاي خود به مقوله محيط زيست توجه و علاقه نشان داده و يه سهم خود به مسائل و تهديدهاي ناشي از فعاليت هاي انسان در تخريب طبيعت پرداخته بودند.


اما در ايران شرايط به گونه غريبي از مسائل جاري در محافل غربي جدامانده است.


اگرچه محيط زيست و تخريب طبيعت به عنوان مهم‌ترين معضل بشري و صد البته نزديکترين، بديهي‌ترين و فراگيرترين تهديد در جهان، توجه همه متفکران و سياستمداران و اقتصاددانان و متخصصان امور اجتماعي و در پي آن هنرمندان و آثار هنري آنان را به خود جلب کرده، اگرچه شاهد هنرآفريني بسياري از شخصيت هاي مطرح هنري جهان هستيم کساني نظير ژان ميشل ژار (که چندي پيش کنسرت آب را در نواحي کويري تونس اجرا کرد) اگرچه انواع موسيقي و گروه‌هاي هنري اعم از موسيقي پاپ و کلاسيک و ... در اجراي قطعات موسيقي، شعر و آواز مضامين زيست محيطي را دستمايه کار خود قرار داده اند، اگرچه انواع نقاشي، شعر و داستان و فيلم درباره معضلات زيست محيطي و تهديدهاي روزافزون جهاني و منطقه اي در کشورها و شخصيت هاي مطرح جهاني ارائه مي‌شود و به محور بحث‌هاي داغ اقتصادي متخصصان و سياستمداران جهان مبدل شده، اما درست در اوج تحرکات و تلاش هايي چنين گسترده جهاني، در ايران محيط زيست و مخاطرات بنيان کن آن هنوز محدود به جمع هاي کوچک و پراکنده عده اي استاد و دانشجو و کارشناس محيط زيست و منابع طبيعي است.


گويي اقتصاددانان و سياستمداران که هيچ، هنرمندان اين مرز و بوم نيز به جز اندکي انگشت شمار با آن همه سوابق در پيشگامي و آفرينندنگي و خلاقيت ادبي و درک موشکافانه اجتماعي و هنري! در جاي ديگري خارج از اين کره خاکي رو به ويراني، زيست مي‌کنند.

۲۶ آبان ۱۳۸۶

شعري ديگر

چشم می گشایی

بر روشنای درخشان آفتاب هر روزه ات

با بازدمان گرم. به سوی تو روان

چشمان فسون گراش در پهنای پلک نهان گشته

گوش که می سپاری شهر همیشه بیدار . هماره به انتظار

تورا می‌خواند

با ولوله اش. به بی پایانی.

چه حاجتی است به شهر گر من بدین شکوه در بستر تو آرام ... ؟

که هستی را هر روز و هر روز ز عشق ز جاودانگی ...

گر تو را به عشق ایمان نیست به چه روی این گونه خویش را در دریای پربهاش غرقه می‌داری؟

تو را آن به که در دریای پر هول و بی بهای شهرات که تو را هر روز و هر روز به ندایی رساتر زمن که کنون این گونه بنده وار تورا به خدمت نشسته ام . که به خویش می خواند . غرقه شوی

اگر چند آگاهی به تمامی من را

دریغ که خویش را بر بندگی آن نیازمندتری

تو را به که خویش را وام دار شهرات به نامی نه نامدار چون منی.

صبح را چگونه آغازم گر ذره ذره ی وجودم که وام دار توست در تب و تابی چنین گنگ و گرفتار ...

اما اما که این شادمانی دیگریست

به تو. در هر کنج و گوشه. به باز یافتن ات . که چشم می سایم

رجعتی که هستی را چون هدیتی . که در می یافتم اش به خویش . در انتظار بینی

گران مایه رفیقی که انتظار نه که آرزوی دیداراش . به گاه گاه . به عمر . چنین پایدار . به جنگ جهان همی کوشم

و شعفی چه فزون

گر تو هم ره این تنهایی.

نفس گرم تو کنون اشارتی نه که اشتیاقی ست . چون گوارا پیمانه ای . حیات را به کام دل گرداننده

شعر از برادرم: محسن

۲۳ آبان ۱۳۸۶

هتلهايي كه ساخته نشدند



دولت تصميم مي‌گيره كه 100 هتل بسازه. براي بالا رفتن كيفيت خدمات به گردشگران. اين مطلب نزديك دو ساله كه در سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري گفته مي‌شه. اما اين موضوع گويا فراموش شده كه تا زمانيكه هتلي ساخته نشه نمي‌شه انتظار رشد گردشگري داشت؛ هرچند كه هتل تنها لازمه رشد گردشگري در ايران نيست. شنيده شده هفته گذشته تهران به‌دليل نبود اتاق خالي با چالش بزرگي در پذيرش مهمانان مواجه شده بود. از يك طرف هتل استقلال از فهرست هتل‌هاي تهران خارج شده و از طرف ديگه ستاره‌هايي كه براي هتل‌ها وجود داره شك برانگيزه. تنها هتل لاله مونده با 50 آژانس گردشگري و 450 اتاق خالي!! هرچند ، به نظر مي‌رسه، سازمان ميراث‌فرهنگي نيتش رشد گردشگريه اما مثل اينكه فراموش كرده پيش از اينكه در مورد هتل‌سازي حرف بزنه بايد با سازمان‌هاي مختلفي از جمله شهرداري به نتيجه برسه. ظاهرا همه رئيس جمهور هستند و نمي‌خوان به اين موضع رئيس جمهوري براي پذيرش گردشگران قدمي بردارن. آقاي پورفرج، رئيس جامعه تورگردانان معتقده محدوديت‌هايي كه براي ساخت هتل وجود داره به نظر سخت تر از برج سازي شده و اين نشون از چند دستگي در مديران كشور داره.

۲۱ آبان ۱۳۸۶

"احمدی‌نژاد و بزغاله"

محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهوری ایران، در سفر به استان خراسان جنوبی مخالفان خود را کمتر از "بزغاله" دانسته است.

محمود احمدی‌نژاد در سخنانی که بخشی از آن توسط خبرگزاری‌های رسمی منتشر نشد، به شدت به کسانی که شیوه‌های مردمی دولت و رییس جمهور را تمسخر می‌کنند، انتقاد کرد.

برپایه به گزارش سایت فردا، محمود احمدی‌نژاد در بخشی از این سخنان، فهم این افراد را کمتر از "بزغاله" توصیف کرد. سایت فردا متعلق به يكي از نمایندگان محافظه‌کار مجلس، است.

بخش منتشر نشده‌اي از اظهارات رئيس‌جمهور

همچنین به گزارش ایسنا، رییس‌جمهوری ایران در این سفر گفته بود: "من شرق و غرب عالم را رفته‌ام و به اروپا هم که نرفته‌ام اطلا‌ع موثق دارم که امروز مردم دنیا از وضع جهان خسته‌اند و از سازمان‌های بین‌المللی و قدرت‌های به‌ظاهر قدرتمند مایوس شده‌اند و به دنبال یک راه نو هستند و آن را در ملت و نام و فرهنگ ایران دنبال می‌کنند."

۲۰ آبان ۱۳۸۶

چه كسي دلفين‌ها را كشت؟

در مورد مرگ دلفين‌ها در خليج فارس و بندرجاسك حرف و حديث‌هاي گوناگوني شنيده شده و مي‌شه. اما بد نيست بدونيد طرفداران محيط‌زيست در ايران روش‌هاي سخت صيادي رو عامل مرگ دلفين‌ها در هرمزگان مي‌دونن. اما روزنامه گاردين به نقل از مقامات ايراني عنوان كرده كه رادارهاي آمريكايي و فعاليت‌هاي زيردريايي‌هاي اين كشور باعث از بين رفتن 73 دلفين در آب‌هاي خليج‌فارس شده. در حقيقت اين مقام مسئول ايراني مساله رو از بحث صيادي و در حقيقت گناهكاري دولت خارج و مرتبط با برنامه‌هاي آمريكا دونسته كه اكنون وضعيت بسيار پيچيده‌اي داره. اين موضع‌گيري شايد به نوعي دخالت مسايل سياسي حتي در امور محيط‌زيستي رو نشون بده. راديوي اروپاي آزاد هم در اعلام نظري، نفت، فاضلاب يا زيردريايي‌ها رو از عوامل مرگ دلفين‌ها معرفي كرده. اما هنوز دامپزشكي و محيط‌زيست به طور رسمي در اين خصوص نظري نداده. اما بد نيست بدونيد وقتي هفته گذشته به يكي از مقامات مسئول زنگ زده بود تا علت اين امر رو جويا شه،‌ طرف در پاسخ گفته چطور اين‌همه شيعه روزانه در عراق كشته مي‌شن اون وقت شما در اين وضعيت به دلفين‌ها گير داديد؟! خجالت هم خوب چيزيه؟

۱۷ آبان ۱۳۸۶

قضاوت

«ــ عصمت ِ نابه‌کار ِ آب و بلور آيا

(از خويش مي‌پرسم)

در اين قضاوت ِ مشکوک

به گمراهي‌ مرسوم ِ قاضيان‌اش نمي‌کشاند؟»

زمانه‌يي‌ست که

آری

کوته‌ْبانگي الکنان نيز

لامحاله خيانتي عظيم به شمار است.ــ

۱۶ آبان ۱۳۸۶

چند عكس از غلامان
















۱۴ آبان ۱۳۸۶

پيشكسوت‌ها

******مشكل اينترنت هم به مشكلات ديگه‌ اضافه شده و نمي‌تونم عكس‌هايي رو كه از سفر به غلامان گرفتم ارسال كنم. به زودي حل مي‌شه!

******بعد هم كميته پيشكسوتان در اقدامي شايسته قرار امسال هم براي دومين سال پياپي جلسه حمايت ز پيشكسوتان رو در سازمان جغرافيايي برگزار كنه. آقاي عظيمي مسئول برگزاري اين جلسه اعلام كرده قراره از خانواده "نيكول فريدني" و "نادر ابراهيمي" كه به نوعي در كوهنوردي تاثير گذار بوده‌اند دعوت كنه. از برنامه جالبه اين جلسه تماشاي آسمان توسط پيشكسوتان در رصدخانه سازمان جغرافياييه. بيش از 150 نفر قراره در اين جلسه حاضر شن.

******و درآخر:

ره مي‌سپاريم همراه اميد

آگاه زرنج و آشنا با درد

بك مرد اگر به خاك مي‌افتد

برمي‌خيزد به جاي او صد مرد

اين است كه كاروان نمي‌ماند.

۱۲ آبان ۱۳۸۶

از غلامان



13 ساعت راه تا غلامان و تحمل سختي در اتووبس و انتظار براي سوارشدن تاسكي برا رسيدن به روستا هم مانع از اين نشد كه من و برادرم محسن نخوايم به ديدن مسابقات سنتي كورس غلامان بريم. اين مسابقه كه در دو روز پنج‌شنبه و جمعه صبح برگزار شد تماما مردمي بود به همين خاطر جذاب بود. بعد از مسابقه هم مراسم عروسي محلي بود كه در اون آقاي داماد 22 ساله ازدواج كرده بود. مراسم كورس كه به اسب‌هاي تركمن اختصاص داشت هم به همين دليل برگزار شد. جالب اين‌جاست كه در مسابقه تمام خرج ج.ايز اسب‌هاي برنده را خانواده داماد در كنار كمك‌هاي مردم محلي تامين مي‌كردند. يك نكته جالب ديگه وجود ريش سفيدهايي براي قضاوت مسابقات بود. اين مسابقات بدون شرط‌‌بدني برگزار مي‌شه و باتوجه به اين كه روستاي غلامان نزديك مرز واقع شده،‌ نيروهاي نظامي و انتظامي نقش فعالي در برگزاري مسابقه دارند. استقبال از اين مسابقه بسيار زياد بود و جمعيتي نزديك 3 هزار نفر شركت داشتند. زن‌هاي هم در گوشه‌اي به تماشاي مسابقه نشسته بودند. بعد از پايان مسابقه تمامي شركت‌كنندگان به منزل آقاي روحاني كه صاحب مراسم بود رفتند و غذا خوردند. ما هم بعد از اينكه به منطقه جلگران رفتيم و كلي اسب اصيل كه به آقاي غيادي اختصاص داشت رو ديدم در كنار جاده ايستاديم و يك ساعتي منتظر شديم تا اتوبوس گذري بياد و ما رو ببره! گزارش مفصل‌تر از برنامه كه شامل متن و عكسه رو به‌زودي مي‌‌تونيد بخونيد