پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۹ آذر ۱۳۸۵

كجاييد؟

كجاييد اي شهيدان خدايي

بلاجويان دشت كربلايي

كجاييد اي سبك روحان عاشق

پرنده تر ز مرغان هوايي

كجاييد اي شهان آسماني

بدانسته فلك را درگشايي

كجاييد اي زجان و جا رميده

كسي مر عقل را گويد كجايي؟

كجاييد اي درزندان شكسته

بدان وامداران را رهايي

كجاييد اي در مخزن گشاده

كجاييد اي نواي بي نوايي

دران بحريد ليكن عالم كف اوست

زماني بيش داريد آشنايي

كف درياست صورت هاي عالم

زكف بگذر اگر اهل صفايي

دلم كف كرد ليكن نقش سخن شد

بهل نقش و به دل روگر زمايي

برآ اي شمس تبريزي ز مشرق

كه اصل اصل اصل هر ضيايي

نگرش




آقاي جعفري در سايت شخصي خود مطلبي در مورد «اگر عمر دوباره داشتم ....» نوشته كه فكر مي‌كنم بخشي از اون به بنده بر‌گرده. عباث جان، من نوشته‌ات رو چند بار خوندم و متوجه شدم كه حق با آقاي دان هرالدِ. بايد بيشتر از گذشته راجع به خوبي‌ها بنويسم. بايد تلاش كنم به جاي تخم كينه، بذر مهر و دوستي رو در سينه‌ها بپاشيم. هرچند كه وضع خيلي خوب نيست و نمي‌شه كه چشممون رو بر روي واقعياتي كه بخشي از زندگيمون رو در بر گرفتن ببنديم. اما چَشم.



خوشبختانه اين تحول با سالگرد تولد من همراه شده و مي‌شه سرآغاز خوبي باشه به همين منظور.



آمد شبي برهنه‌ام از در


چو روح ِ آب


در سينه‌اش دو ماهي و در دست‌اش آينه


گيسوي ِ خيس ِ او خزه‌بو، چون خزه به‌هم.


من بانگ برکشيدم از آستان ِ ياءس:


«ــ آه اي يقين ِ يافته، بازت نمي‌نهم!»


احمد شاملو

۸ آذر ۱۳۸۵

هشتم آذر




امروز هشت آذره. دقيقا هفت سال پيش بود كه در چنين روزي از روزهاي سرد پاييزي، و در حالي كه همه جا رو اضطراب فرا گرفته بود تا تكليف تيم ملي براي صعود به جام‌جهاني مشخص بشه، ايران در يك بازي نفس گير حريف نام‌آشناي خودش رو از پيش و رو برداشت و رفت به سرزمين خروس‌ها. اون زمان براي مردم ما اين پيروزي‌ها بهانه اي بود براي شادي و ابراز احساسات. اما امروزه اين حكومتي‌ها با غدغن كردن همه چيز حتي نمي‌تونند لبخند رو بر چهره مردم تحمل كنند و نتيجه‌اش هم چيزي نسيت جز انفعال.



تيم ملي فوتبال در اون تاريخ فارغ از سياسي بازي‌هاي امروزي به دنبال جلب نظر مردم بود. اما با گذشت زمان همه چيز تغيير كرده. الان ديگه كمتر كسي حاضره براي پيروزي تيم ملي آستيني بالا بزنه و از همه مهمتر دوست داره هر چه زودتر از شرّ اين وضعيتي كه زمينه بره‌برداري رو براي عده اي فراهم مي كنه راحت شه. حذف از ليست فيفا نمونه‌اي از اين وضعيته.



جداي از اين كه تاريخ هشت آذر 76 نقطه عطفي براي فوتبال ما بود كه البته زود به بيراه رفت، براي من يه يادآورد ديگه‌اي هم داره. در سال 1358 و در شهر خوي من بدنيا اومدم براي اينكه زندگي كنم و ديگران را با همه خوبي‌ها و بدي هاشون دوست بدارم. براي اينكه تلاش كنم نام نيكي از خودم براي آيندگان به يادگار بذارم

۷ آذر ۱۳۸۵

هنر

پيش از هر چيزي بايد اعلام كنم افرادي كه خودشون رو بازيچه دست ديگران مي‌كنند و به عبارتي از ديگران مايه مي‌گذارند تو دنيا هيچي نمي‌شن.( به نظر من). ما به دنيا اومديم تا با استفاده از نظات ديگران، بزرگترها و حتي كوچكترها و نه كوتوله‌ها، دنيا رو به سمت تعالي سوق بديم نه اينكه با بافتن بندهايي حتي جلوي حركتمون رو بگيريم.



داشتن شخصيت چندگانه و از بين بردن حرمت هرگز نردبان ترقي نمي‌شه بلكه ارتفاع بلنديه براي سقوط. انسان بيشتر از يك بار زندگي نمي‌كنه و در اين فرصت كوتاه چاره‌اي جز دقت نداره. بايد هنرمندانه زندگي هنري‌اي خلق كرد.



شاملو مي‌گه: آرمان هنر عروج انسان است. طبعا كساني كه جوامع بشري را خرافه پرست و زبون مي‌خواهند تا گاو شيرده باقي بماند آرمان خواهي را "جهت‌گيري سياسي " وانمود مي‌كنند و هنر آرمان خواه را "هنرآلوده به سياست " مي‌خوانند. اينان كه اگر چه مدح خودشان را نه آلودگي به سياست بل كه "ستايش حقيقت " به حساب مي‌آورند، در همان حال برآنند كه هنر را جز خلق زيبائي حتي تا فراسوهاي "زيبائي محض " وظيفه‌ئي نيست.

۶ آذر ۱۳۸۵

تسليت

امروز نزديك به سالگرد سقوط هواپيماي خبرنگاران، يك هواپيماي فوق مدرن آنتونف كه هنوز ماموران ناسا از عملكرد مهندسي اون اطلاعي به دست نياوردند، سقوط كرد. اين هواپيما كه حامل حدود 35 نفر از سپاهيان بود تهران را به مقصد شيراز ترك مي‌كرد در نزديكي رودخانه كن افتاد تا تني به آب زده باشد. بيچاره مردم كن كه هر هواپيمايي كه مي‌خواهد از تهران بلند شه و قراره بيافته بايد اون حوالي اون را انتخاب مي‌كنه.

به هر حال سردار سرلشكر صفوي در افشاگري‌اي اعلام كرده اين انفجاراز نظر امنيتي واطلاعاتي شواهدي را نشان مي‌دهد. صحبت‌هاي او نشان كه مانند اشعار حافظ هفت لايه داره نشان مي‌دهد كه ما هنوز باور نداريم كه عقب ماندگي از خودمونه و نه از دشمن و بيگانه.

سازمان هواپيمايي كشوري هم كه ظاهرا هيچ‌گاه نمي خواد از جزييات پروازهاي نظامي آگاهي پيدا كنه گفته بررسي اين حادثه به ما مربوط نيست و به سازمان مربوطه باز مي‌گرده. ظاهرا پرواز هواپيماهاي نظامي با ديگر پروازها فرق داره. شايد

خانواده نظامي بودن هم اين دردسرها رو داره، به هر حال فوت هر نفر دردناكه. تسليت

۵ آذر ۱۳۸۵

انجمن

شايد فكرش رو هم نمي كردم كه بعد از اون مطلبي كه درباره انجمن و انتخاباتش نوشتم افرادي عضو هيات مديره شدند كه اولا جوانند، دوما با انگيزه‌اند، سوما تفكري جديد دارند و به دنبال برنامه‌هاي علمي هستند و .... اين يك افق جديد در كوهنوردي ايران به حساب خواهد اومد كه بتونه از اين فرصت استفاده ممكن رو ببره و در حالي كه فدراسيون كوهنوردي كم كم خودش رو براي خواب زمستوني آماده مي‌كنه، فعاليت‌هاي خودش رو شدت ببخشه. ديروز با آقاي بهادري و آقاي محمدي صحبت كردم امروز هم اگه بتونم با يكي دو نفر از اعضاي ديگه هيات مديره گفت و گوي تلفني خواهم داشت تا حداقل وضعيت كوهنوردي و زيرشاخه‌هاش ارتقاء پيدا كنه

جلسه روز پنج‌شنبه هر چند همه اعضاي انجمن رو در بر نمي‌گرفت اما حتي براي آقاي عظيمي عزيز كه هيات رييسه جلسه بود مي تونه يك قدم رو به جلو براي كشور باشه كه افرادي كه سن و سال بيشتري دارند ميدون رو به جوانان دادند تا فرصت براي تفكر جديد و
به‌روز فراهم بشه البته با همراهي باتجربه‌هايي همچون خودش و دوستان

۴ آذر ۱۳۸۵

تبريك به رييس



اصولا اين روسا هستند كه تعيين مي‌كنند كه چه كاري انجام بگيره يا نه. در عين حال باني و باعث بسياري از مشكلات و سوء تفاهم‌ها و همچنين ندانم‌كاري‌ها اين روسا هستند. قضيه فوتبال ما هم اين‌طوريه، يك عده آمدند و مخالفان خودشون رو بيرون كردند و بعد ندونستن در اين رفت و آمد چه مشكلاتي خواهد ماند و حالا هم كه فيفا راي به محروميت ايران صادر كرده اين سازمان رو به سياسي كاري متهم مي كنند. جالبه در روزهاي پيشين آقايان سازمان تربيت‌بدني و مديران جديد، مدام عنوان مي كردند كه مشكلي نسيت و همه‌چيزي حل شده، اما گويا آقايان تنها نوك بيني خود را مي‌بينند.



علاوه بر اين فدراسيون، كشتي، كوهنوردي، باستاني، همگاني، واليبال و وزنه‌برداي هم معلوم نيست دچار اين سرنوشت نشن. اين محرومين كه ناشي از انتصابي بودن – نه تجربه و آشنايي با مديريت نوين – مشخص مي‌كنه هنوز ايران نتونسته با روح دموكراسي‌خواهي كنار بياد. حتي در عامه‌ترين بخش‌ها مثل ورزش.



بيچار سيموئز كه اين همه اميدوار بود به قهرماني.

۲ آذر ۱۳۸۵

اشكال از كجاست؟

من "درلحظه نوشتن " به چيزي جز آن چه در ذهن مي‌گذرد نمي‌انديشم يا شايد بهتر است بگويم مطلقا" به هيچ چيز" نمي‌انديشم . ولي واقعامگرقراراست هرسخن فقط به گونه‌ئي بيان شود كه درك‌اش حكايت حلق باشد و راحت الحلقوم ؟ گناه ازخواننده ئي ست كه آسان طلبي مي كند. و نوشتن بدهكار هيچ خواننده‌ئي نيست. سوآل اين است كه چرا درك مطلب تنها براي "تعدادي ازخواننده گان " مشكل است، گيرم به شماره بيش‌تر: وبراي تعدادي آسان است، گيرم به شماره كم تر؟... زبان كه همان زبان است، پس آيااشكال مي‌تواند درشيوه بيان باشد؟ يا نه

گزارش


بعد از مدت‌ها، روزنامه آينده‌نو مطلبي از من كار كرد در باب حمايت از محيط زيست مناطق كوهستاني. اين گزارش حاصل نگاه تشكل‌هاي غير دولتي به فعاليت‌ها مخرب سازمان گردشگري با نام توسعه اكوتوريسم با تله‌كابينه. بد نيست بخونين و نظر بديد. البته ، تلاش‌هاي گروه ديده‌بان كوهستان در اين بين ستودنيه، به اميدي كه شرّ سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري با اين تفكر ويرانگر اش از ايران كم شه


۱ آذر ۱۳۸۵

نامزد عضويت در انجمن شويد

انتخابات هيات مديره انجمن كوهنوردان قراره فردا، پنج‌شنبه، در محل تشكل‌هاي غير دولتي شهرداري، خيابون ويلا، برگزار شه. اين انجمن چند سالي هست كه در بخش‌هاي فرهنگي و محيط‌زيستي داره كار مي كنه و كارنامه قابل قبولي داره. البته عدم توجه زياد به مباحث آموزشي و برنامه هاي فني از جمله ايراداتي است كه به اين انجمن وارد مي‌شه

ديروز كه با آقاي عظيمي در اين مورد صحبت مي كردم نسبت به روند فعلي كمي اعتراض داشت. گفت:«به گذشته و دلايل تاسيس اين انجمن اشاره‌اي نمي‌شه. البته جسارت استفاده كردن از نيروي جوان نيز در اين انجمن وجود نداره و بيشتر روح و تفكر قديمي‌يه كه در اين تشكل حاكمه.»


عظيمي مي‌گفت:«از نظر حقوقي تنها تشكيلاتي كه جوانان مختلف مي‌تونند دور هم و با نام كوهنوردي جمع شن فدراسيونه كه انجمن بايد به اين موضوع آشنايي داشته باشه.» او همچنين تاكيد داره كه بايد كميت اين انجمن هم بالا بره

اين پيشكسوت كوهنوردي كه خودش از بانيان انجمن كوهنوردانه مي گه: وضعيت كنوني چندان رضايت بخش نيست و مهمترين مساله نبود روح دموكراسي و واقعيت‌بينيه

اين موضوع رو هم عباس محمدي گفت:«بايد از دوستان خواهش و تمنا كنيم تا بيان و نامزد انتخابات شن.»

۳۰ آبان ۱۳۸۵

تاجيكستان از ايران پارسي‌تر است


حالا كه قرار شده همه سراي مملكت به دست دوستان و دشمنان به باد فنا بره، چه اشكالي داره كه تاجيك‌ها با اون زبون پارسي اصيلشون فرهنگ و ورزش باستاني ما – زورخانه – رو از ما ببرند. چه كسي بهتر از اون‌ها. وقتي آقايون به هر ترتيبي خودشون رو مي‌زنند به كوچه علي چپ و شايدم يه عمره توي اون كوچه هستن- چه بهتر كه آقاي عبداسلام بياد و طرح توسعه زورخانه در كشورش رو دنبال كنه. اون هم با پول ايراني‌ها. مسئولان ما هم كه براشون اهميتي نداره:« بذار اينم بره. سيگاري رو كجا بار بزنيم؟»



فردا هم بايد منتظر موند كه افغانستان، شرق كشور رو مال خودش بدونه. مثل اذربايجان و خوزستان و كردستان و هرمزگان.



مرد تاجيكي رو كه توي هم‌انديشي تاريخ ورزش ايراني ديدم، همچنين گفت:«ايراني ها به همراه كشورهايي مانند روسيه و تركيه و هند چند تا هتل پنج ستاره بسازند.» با اين وضعيت مي‌شه تصور كرد كه تا چندسال ديگه خجند و دوشنبه و چند شهر ديگه كه از لحاظ فرهنگي شبيه ايرانند و ولي آزادي‌هاي فردي بيشتري نسبت به ايران دارند، پايگاه توريست‌هاي ايراني بشه

...از ا.بامداد

كسي منجي جهان است كه ضرورت هنر را درك مي كند! مثلا تو بالقوه مي‌تواني منجي جهان باشي چرا كه بايقين كامل مي‌توان گفت كه از تو سياست بازی برنمي آيد چون نمي تواني جلادباشي . سياست بازي و قدرت طلبي كه لازم و ملزوم هم است كار كسي است كه لزوما براي حيات ذيروحي اهميتي قائل نيست و از دروغ بافتن و حيله دركاركردن و كشتار و ويراني هراسي ندارد
.در امر سياست هر رذالتي امتيازي است

۲۹ آبان ۱۳۸۵

صابر تاريخي

هم‌انديشي يك روزه تاريخ ورزش ايران صبح امروز در حالي آغاز شده بود كه مي‌شد حدس زد مسئولان برگزاري و استادهاي دعوت شده به دنبال اين موضوع هستند كه به نوعي ايران را مهد ورزش در جهان معرفي كنند



همايش با حضور مهمانان خارجي و داخلي كه از نظر تعدا قابل توجه هم بودند برگزار شد. پس از سخنراني هاي متعدد در باب گذشته ورزش در ايران و بررسي ورزش‌هاي مختلفي مثل چوگان و سواركاري و زورخانه نوبت به استراحت يك ساعته‌اي شد كه از پيش براي نهار و نماز تعيين شده بود. در اين موقه من، بدون دقت در كتابچه خلاصه مقالات، به ناگه چهره مردي رو ديدم كه سال‌ها پيش در ايسنا و پيش از حضور در زندان ديده بودم. با او در باره وضعيت سياسي وقت و احتمال ائتلاف با گروه‌هاي راست مصاحبه كرده بودم.



آقاي هدي صابر، از اعضاي گروه ملي مذهبي‌ها بود كه امروز به بهانه ارايه مقاله در اين همايش اومده بود با كمي چين و چروك در اطراف چشم كه مي‌شد دليل‌اش را حدس زد. اما خيلي آرام و بدون كمتر غروري با من سلام و احوالپرسي كرد و به ياد آورد اون پنج‌شنبه‌اي رو كه به خبرگزاري دانشجويان اومده بود و جواب سوآلات رو با مداد به من داد.



«صابر» كه به حق اسمش با خودش عجين شده، گفت:«فعلاً كه آزادم».



او امروز با مرحله‌بندي‌هاي خاص خود "روند تاريخي شكل‌گيري باشگاه‌هاي ورزشي در ايران" و فراز و فرودهاي آن را ترسيم و تحليل كرد.

۲۸ آبان ۱۳۸۵

خويشاوند


من خويشاوند نزديك هر انساني هستم . نه ايراني را به غير ايراني ترجيح مي‌دهم نه انيراني را به ايراني .


من يك لر بلوچ كرد فارس ، يك فارسي زبان ترك ، يك افريقائي اروپائي استراليائي امريكائي آسيائي‌ام ، يك سياه پوست زردپوست سرخ پوست سفيدم كه نه تنها با خودم و ديگران كمترين مشكلي ندارم بل كه بدون حضور ديگران وحشت مرگ را زير پوستم احساس مي‌كنم .


من انساني هستم ميان انسان‌هاي ديگر بر سياره مقدس زمين ، كه بدون ديگران معنائي ندارم .


احمد شاملو

ورزش از ايران آمده؟

بحث‌هاي مختلفي در مورد پيدايش انسان و ايران پيش اومده كه هر كدومشان قابل بررسيه و البته نقدهايي هم بر اون‌ها وارده. در اين بين بحث‌هايي هم براي پيدايش ورزش و مبداء اون وجود داره. كشور يونان كه در حقيقت موسس بازي‌هاي المپيكه عنوان مي كنه كه خاستگاه ورزش يونان باستان بوده، همونطوري كه بازي‌هاي المپيك در اين كشور شكل گرفت. اما نظريه‌هاي مختلفي هم وجود داره. ايراني‌ها كه چندي است به دنبال پيدا كردن عقبه خود هستند مي‌گن كه بنا به شواهد و يافته‌هايي كه قدمتي بيشتر از بازي‌هاي المپيك داره، ايران مبدا ورزش در دنيا است


ادعاهايي هم وجود داره در مورد تاريخ ورزش باستاني، چوگان، هاكي و ورزش هاي ديگه كه پيش‌نهاد مي كنم براي بررسي علمي اين حرف و حديث‌ها، دوشنبه 29 آبان به سالن آكادمي ملي المپيك برويد و از چند و چون اون‌ها آگاه شيد


لازمه از تلاش‌هايي كه آقاي حسيني رييس آكادمي ملي المپيك در اين خصوص انجام مي ده تشكر كرد. به هر حال اون با دغدغه‌هاي ديگه‌اي كه داره تقريبا براي گذشته ورزش ايران پيش‌قدم شده و سعي در جهاني كردن ورزش‌هاي اصيل ايران داره

۲۷ آبان ۱۳۸۵

گردنه حيران؛ حيران از تله‌كابين


مسير رويايى گردنه حيران در جاده آستارا به اردبيل از يك طرف مشرف به كوه‌هايى است كه پوشيده از جنگل‌هاى انبوه است و از طرف ديگر مشرف به دره اى نه چندان عميق كه از ميان آن رود ارس عبور مى‌كند. اين رود تعيين كننده مرز ايران و آذربايجان است. گردنه حيران تقريباً بيشتر مواقع در زير ابرى از مه پنهان است. دره‌ها و كوهپايه‌هاى پوشيده از گل‌ها و گياهان جنگلى و مرتعى و گاوهايى كه در حال چرا هستند با چشم‌انداز زيبايى از كندوهاى عسل اولين جلوه‌هايي است كه به چشم هر رهگذري مى‌آيد و آن را فريفته خود مى‌كند


بي‌شك مي‌تواند حيران را از زيباترين مناطق سرسبز ايران دانست. كوهنورداني هم كه عازم اردبيل مي‌شوند مي‌توانند زيبايي‌هاي اين منطفه را به كوهپايه‌هاي سبلان مقايسه كنند و يا با عبور از آن، خستگي صعود را در شب سرد زمستاني فراموش كنند. اما مسئولان گردشگري استان گيلان تصميم گرفته‌اند با ايجاد خط تله كابين وارد اين حريم بكر شوند


بيژن ذهاب، معاون گردشگري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان گيلان در گفت و گو با ايسنا اعلام كرده:« طرح احداث تله کابين و تاسيسات گردشگري حيران كه به علت برخي مشکلات متوقف بود به زودي عمليات اجرايي آن آغاز شود


مسئولان كشوري گويا از جايي تعداد زيادي تجهيزات تله كابين وارد كرده‌اند و بر خود لازم مي‌دانند تا در كنار هر نقطه كوهستاني كه نزديك شهر قرار دارد اين تكنولوژي را نصب كنند و در صورت مخالفت جوامع عمومي، موضوع توريسم و اقتصاد ملي و اشتغال را مطرح ‌كنند. سازمان منابع طبيعي هم بدون در نظر گرفتن اهميت منطقه از لحاظ اكوسيستم و احتمال وقوع خطرات زيست‌محيطي اقدام به واگذاري اين زمين‌ها مي‌كند. سازمان محيط‌زيست هم كمتر توجهي به اين پروژه‌ها ندارد


گرگان، رامسر، لاهيجان، نمك‌آبرود، آستارا و خُبر كرمان از مناطقي هستند كه به دنبال تله‌كابين هستند. خوشبختانه تله‌كابين خُبر كرمان با اعتراض تشكل‌هاي زيست محيطي و مردم منطقه منتفي شد


و حالا هم احداث تله‌كابين در منطقه ورودي گردنه حيران كه از ذخاير اكوسيستمي ايران محسوب مي‌شود


حسين‌علي مهجوري از اعضاي گروه ديدبان كوهستان مي‌گويد:«چند سالي است كه تب راه‌اندازي تله‌كابين در كوه‌هاي كشور بالا گرفته است و اين پروژه‌ها، دقيقاً اندك چشم‌اندازهاي طبيعي باقي مانده در نزديكي شهرها را نشانه گرفته‌اند.» به گفته وي، گسترش شبكه‌ خط‌هاي بالابر در توچال تهران، عمليات ساخت خط دوم تله كابين در كوه مدوبن (نمك‌آبرود چالوس)، ساخت تله كابين در شيطان كوه لاهيجان، در رامسر، در گرگان و حتي طرح‌هايي براي مناطق تاريخي با ارزش استثنايي مانند طاق بستان كرمانشاه، گنج‌نامه همدان و گردنه حيران پروژه‌هايي هستند كه اخبارشان را شنيده‌ايم. اين كارها، تكه طبيعت‌هاي كوچك ما را اگر به زباله‌زار و خرابه بدل نسازند، از آنها پارك‌هاي شهري مي‌سازند كه در آن، حيات وحش مفهومي غريب خواهد بود


بد نيست بدانيم نياز مردم به ورزش و تحرك، چشم‌اندازهاي طبيعي، ‌هواي سالم و آرامش كوهستان فقط با حفظ وضع طبيعي و جلوگيري از ساخت‌وساز در اندك عرصه‌هاي كوهستاني باقي‌مانده ميسر است

فدراسيون‌ها و بخش خصوصي


اصولا فدراسيوني‌ها عادت ندارند سايه يك بخش خصوصي فعال رو كنار خودشون ببينند. علت اين موضوع هم واضحه: اين عده فكر مي‌كنند وقتي يك جاي ديگه‌اي غير از تشكيلات خودشون دراه فعاليت‌هايي انجام مي‌ده كه خوبه فكر مي كنند يه رقيب پيدا شده و ممكنه نون اون‌ها را آجر كنه. نمونه اين قضيه در مشاركت اسب ايرانيان با فدراسيون سواركاري بود كه بدون توافق پايان يافت

اما بشنويد از آقاي خيرّي كه براي نخستين بار در ايران
تكنولوژي آكادمي گلف رو از آلمان با هزينه خودش ساخته و حالا آقايون فدراسيوني همه ‌جا داد سخن مي‌رانند كه فدراسيون گلف اين آكادمي رو ساخته و به‌تازگي هم شنيده شده عيسي اسحاقي، رييس سابق روابط عمومي سازمان تربيت‌بدني و رييس حال حاضر فدراسيون گلف ؛ كه فكر مي‌كنم تا حالا يه بار هم دستش به كلاب گلف نخورده در ديداري كه با مهندس علي‌آبادي داشته مبلغ 10 ميليون تومان به نام توسعه آكادمي گلف گرفته و خورده و يه ليوان هم ... روش. جالبه، نه؟

اين پيرمرد - خيّري -هم كه اين خبر رو تو يكي از رونامه‌هاي ورزشي خونده، مستاصل شده و به من زنگ زد كه چيكار كنم. آقاي خيري، كجاي كاري؟ فكر مي‌كني الان با نامه‌نگاري و ديدار با رييس سازمان يا رييس فدراسيون مشكل حل مي‌شه؟ خانه از پاي بست ويران است آقا رضا. شما از اول هم نبايد با اين نديد بديدها وارد معامله مي‌شديد. چرا كه اون‌ها تاحالا از اين چيزها نديدند و وقتي يه آدم علاقه‌مندي مثل شما يا آقاي ثابت مي‌آد تا يه تحولي ايجاد كنه؛ يا كار رو به نام خودشون ثبت مي‌كنند يا هم اين اونقدر سنگ جلوي پاش مي‌اندازند كه بي خيالش مي‌شن

يادم نمي‌ره كه قرار بود سال گذشته نخستين
رالي جام‌جهاني بياد ايران اما با حمايت‌هاي بي‌دريغ فدراسيون اتومبيل‌راني و البته كانون اتومبيل‌راني، آقاي حنايي ترجيح داد كارهاي ديگه‌اي بكنه. فرصتي كه مي‌تونست ايران را پايگاه مسابقات رالي در منطقه معرفي كنه ، اما اين هم از دست رفت

به نظر مي‌رسه فدراسيون‌ها - كه انگار تشكيلات‌شون رو ارث پدري مي‌دونند و اگه كسي بخواهد اون‌ها رو بگيره مقاومت مي‌كنند – بايد از اين فرصت استثنايي نهايت استفاده رو ببرند تا خودشون رو فعال‌تر و موفق‌‌تر نشون بدند، نه اينكه زمينه جلب سرمايه‌گذارهايي كه احتمالا مي‌خواهن بيان رو از بين ببرن

۲۵ آبان ۱۳۸۵

سه آشپز



كميته ملي المپيك، سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري و انجمن گردشگري ورزشي سه بخشي هستند كه سالهاست قراره در حوزه توريسم ورزشي فعاليت ‌كنند

سازمان ميراث فرهنگي قرار بوده تا نيمه آبان طرح جامع گردشگري ورزشي را تهيه كنه و جلسات كميته راهبردي گردشگري ورزشي را مرتب برگزار كنه؛ تشكيل كميته‌هاي استاني اين سازمان – هرچند در مورد محتواي اون هنوز حرف و حديث زياده – هم يكي از قول‌هاي آقاي بابايي بود كه هنوز عملي نشده، به علاوه سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري قرار بود با تمام فدراسيون‌هاي ورزشي تفاهم‌نامه‌اي امضا كنه كه تعداد زيادي از اون‌ها باقي مونده. اين تفاهم نامه‌ها هم ظاهرا يه ژست بود، نه راهكار. ظاهر امر نشون مي‌ده اين سازمان درگير تغيير و تحولات خواهد شد و احتمالا تفكر جديد هم اين نقطه نظرات رو زير و رو خواهد كرد

كميته ملي المپيك هم به بهانه بازي‌هاي اسيايي دوحه قطر ديگر رسالت‌هاش رو فراموش شده و همه فكر و ذكرش به‌دست اوردن يه لقمه نونه؛ چه از طريق اعزام تيم‌ها و چه از برگزاري تورهاي ورزشي كه هيچ ربطي به اين بخش نداره. اين كميته هم مثل سازمان ميراث‌فرهنگي قرار بود جلسات دو هفته يك‌بار خود را برگزار كنه اما هنوز اين چهارده روز كه از ابيتداي شهريور آغاز شده تموم نشده. اعضاي اين كميسيون هم نه‌تنها با هم تفاهم ندارند بلكه يا گرفتارند – مثل آقاي جهانگيري كه به مرد هزار شغله در بخش گردشگري مشهوره و يا آقاي اينانلو كه مدام در حال تصوير برداري از طبيعته – يا هم اينكه حال حضور در اين جلسات رو ندارند. آقاي مجتبوي، دبير اين كميسيون فعلا به دنبال ايجاد پايگاه‌هايبيشتر در فدراسيون‌هاست تا بلكه به جاي ثابتي در ورزش برسه و خودش رو متولي اصلي گردشگري ورزشي در ايران و شايد هم جهان معرفي كنه


و بالاخره انجمن گردشگري ورزشي كه بيشتر از راه ارتباط با سازمان تربيت‌بدني تشكيل شد اما از اين موقعيت هنوز نتوانسته سود ببره. كميته‌هاي استاني اين انجمن هم قرار!! ارديبهشت 85 تعيين شوند. برگزاري تورهاي وررزشي هم مدتهاست در برنامه اين كميته تعريف شده‌اند ولي..؟

با اين وضعيت نمي‌شه آينده روشني براي اين حوزه تصور كرد. به ويژه اونكه اين سه بخش و همچنين فدراسيون‌هاي ورزشي كه نصفه و نيمه مي‌خواهند وارد اين بخش شوند همديگر رو قبول ندراند و سايه هم رو با تير مي‌زنند

از قديم گفته بودند :«آشپز كه دو ‌تا شد آش شور مي‌شه يا بي‌نمك»؛ حالا شما فكر مي‌كنيد اگه سه تا شد چي پيش بياد؟

۲۴ آبان ۱۳۸۵

پليس سواره، ايجاد بايد گردد


خُب! آقاي محمدرضا تابش در راستاي فعاليت‌هاي نزديك انتخابات رياست فدراسيون سواركاري، با بزرگان!! مملكت در حال رفت‌ و آمده تا اينكه مبادا آقا ياسر اين دفعه گوي سبقت رو از ايشون بگيره و خداي ناكرده رييس فدراسيون سواركاري بشه. آخرين شاهكار رييس فراكسيون اقليت مجلس، ديدار با سردا احمدي‌مقدم، فرمانده نيروي انتظامي بود كه روز دوشنبه 22 آبان انجام گرفت. در اين ديدار صميمي، آقاي تابش پيشنهاد تشكيل پليس سواره نظام رو كردند كه نيروي انتظامي هم براي كم نياوردن، با اين پيشنهاد موافقت كرده و قرار به‌زودي!! با توجه به تاكيدات دين اسلام اين موضوع عملي شه.

اما آقايون مثل همه شعارهاي تبليغاتي خودشون، نه زماني رو براي اجرايي كردن اين پروژه عظيم اعلام كردند و نه اينكه گفتن آيا در سراسر كشور اجرايي مي‌شه يا اينكه تنها محدود به تهران خواهد بود.

خوشبختانه فدراسيون همه كارهاي فني و برنامه هاي فرهنگي‌اش رو مثل نژادهاي اسب و مبارزه با دوپينگ، همكاري با بخش خصوصي و كلاس‌هاي آموزشي به‌ويژه براي بانوان را به پايان رسانده و با اطمينان خاطر قراره اين عممليات رو هم انجام بده تا مثل انگلستان در سواركاري پيش‌رو باشه، به كوري دشمنان

اما حالا فرض كنيم اين پليس سواره در ايران تشكيل شه. اين سوآل پيش مي‌آد كه اسب‌ها قراره از كجا رد شن؟ توي اين بوق و سر و صدا و ترافيك اگه رَم كردن چي؟ و در نهايت آيا فكري براي پِهن‌هاي!! اون‌ها و به دنبالش بوي مطبوعش در سطح شهر كردن يا يك سازمان جديد قراره ايجاد بشه تا به اين موضوع رسيدگي كنه

۲۳ آبان ۱۳۸۵

نشد كه نشد

چند صباحي هست كه در پي كاري براي بعدازظهر خودم مي گردم؛ چه روزنامه‌نگاري، چه كار توريسم ورزشي. اما هنوز به اون بهشت آمالي كه مد نظرم هست دست نيافتم. هرچند كمي سخته اما از قديم گفتن: جوينده، يابنده

يك‌شنبه شب كه داشتم توي تخت، اشهدم رو مي خوندم ناگهان
سلطان‌بانو بر سر بالين آمد و گفت: مي‌خواي بري اعتماد كار كني؟ سوآل خوبي بود. رفتم پاي تلفن شخصي به نام ناصري اون طرف بود و گفت كه آره، صفحه ورزشي روزنامه اعتماد قراره يك نيروي اجرايي!! جذب كنه. البته با اين شرط كه ظهرها زود بياد و ورزش‌هاي غير فوتبالي رو پوشش بده. بسيار خوشحال شدم چون زمينه براي درآمد بيشتر فراهم شده بود و كار هم كه ايده‌آل به‌نظر مي‌رسيد. ديروز يعني دوشنبه بعد از پايان كار راهي روزنامه شديم در محله سيدخندان. هرچند كه قرار بود با آقاي ناصري صحبت كنم، اما ايشون حضور نداشتند. در بدو ورود دوستان قديم و فعلي رو ديدم در تحريريه كه خٌب، مزيد بر علت حضور ما مي‌شد در اين مطبوعه. اما اين تفكري كه در روزنامه‌ها دنبال مي‌شه تقريبا من رو از اين همكاري منع كرد. آقاي طاهري - كه ظاهرا خبرنگاري در حد و اندازه من بود و نه بيشتر – گفت: آره، ما توي صفحه‌مان قرار نيست راجع به كوهنوردي و سواركاري و گلف و اسكي و چوگان و زورخانه بنويسم؛ بلكه سياست ما ورزش‌هايي مانند كشتي و واليبال و بسكتبال و ورزش‌هاي رزمي است. البته اين مطالب بايد در يك چهارم صفحه بگنجه و بقيه رو فوتبال پر مي‌كنه!! گفتم آقا، چرا؟ گفت: چون اگه قرار باشه ما به ورزش‌هاي ديگه‌اي غير از اين‌ها بپردازيم به ما مي‌گن زد و بند كرديد

آيا اين سوآل در مورد ورزش‌هايي كه اين آقاي طاهري به ما گفت پيش نمي‌آد؟ و اصلا چرا ما بايد اين ورزش‌ها رو پوشش بديم اما ورزش‌هاي اصيل ايراني كه هم زيباست و هم پيشينه فرهنگي، تاريخي دارند رو فراموش كنيم تا اينكه يا از ذهن‌ها خارج شه يام اينكه يك كشور ديگه‌اي مثل تركيه بياد سندش رو به نام خودش ثبت كنه

به اين ترتيب بود كه عطاي حضور در اين روزنامه‌ رو كه قراره با اسپانسري كه روزنامه شرق رو در مي‌آورد ادامه فعاليت بده، به لقايش بخشيدم

اون‌وقت مي‌گن چرا ورزش‌هاي ايراني المپيكي نمي‌شن؟
به اين ترتيب قضيه كار دوم ما همچنان به قوت خودش باقيه؛ تا چه پيش آيد

۲۲ آبان ۱۳۸۵

اصفهان و اسب

چهار روز حضور در اصفهان و زندگي با اسب‌هاي اصيل علاوه بر اينكه من رو از دغدغه‌هاي كاري‌ام در خبرگزاري كم كرد، بلكه زمينه مناسبي رو برام فراهم كرد تا با اين حوزه كاري هم بيشتر آشنا شم. اسب‌هاي اصيل ايراني


اين جشنواره بيشتر به
زندگي دوباره براي اسب‌ها تبديل شد؛ اما نكات جالبي داشت كه بد نيست با هم مرور كنيم


جشنواره اسب‌هاي اصيل تنها و تنها توسط يك فرد جوان 24 ساله طراحي و پايه‌ريزي شده بود. آقاي هادي كرباسي‌زاده خودش همه كارهاي اين جشنواره رو برنامه‌ريزي كرد. مخارج اين جشنواره رو هم آقا هادي از جيب مبارك پرداخت كردند. سازمان‌هاي عريض و طويلي مثل ميراث‌فرهنگي و گردشگري، محيط‌زيست، جهاد كشاورزي و فدراسيون سواركاري هيچ كدامشان حاضر نشدند بودجه‌اي براي اين منظور كنار بگذارند. احتمالا به اين دليل كه نژادهاي اصيل اسب ايراني كه علاوه بر فرهنگ و ورزش در رشد گردشگري هم تاثير دارند براشون اهميت نداشت


جشنواره قرار بود با سخنراني من!! در مورد نقش اسب و سواركاري در جذب گردشگر همراه باشه امابه دليل باد شديدي كه در فضاي باز محل برگزاري وزيدن گرفت، اين كار عملي نشد


اين جشنواره نشون داد كه بخش خصوصي سواركاري هم باتوجه به فعاليت‌هاي موثر مانند ساير ورزش‌ها و ساير بخش‌هاي اين مملكت پر رمز و راز، براي دولتي‌ها هيچ ارزشي نداره. اصلا خصوصي‌سازي كه از قضا امروز هم مورد تاكيد سخنگوي دولت محترم رسيده بود، يعني شعار


اسب‌هاي اصيل هم گاه مورد بي‌مهري قرار مي‌گيرند. يا داغ كه نشان اصالت آنهاست نداند، يا داغي كه دارند بي‌خوديه و يا اينكه چون مسئول مربوطه از يه نژاد خوشش نمي‌آد اون نژاد را مقطوع‌‌النسل مي‌كنه!! بعضي مواقع هم يه نژاد رو جاي يه نژاد ديگه مي‌فرستند وسط ميدون


اما پس از اينكه جشنواره تموم شد، فرصتي دست داد كه يه سري به نمايشگاه گردشگري اصفهان بزنم. نمايشگاهي كه جز چندتا استان و دو سه تا آژانس مسافرتي و البته چند هفته نامه كه كيسه گداييشون رو باز كرده بودند هيچي نداشت و به فاصله نيم ‌ساعت همه محتوياتش معلوم مي‌شد. توي غرفه طبيعت‌گردي وابسته به شركت توسعه گردشگري هم كه رسيديم از حوزه كاري خودم و اقدامات انقلابي و موثر آقاي بابايي گفتم؛ مسئول غرفه گفت:«مگه ايشون كار هم مي‌كنه؟» والا چي بگم


و در نهايت آشنايي با چند كارشناس اسب...

سپيدي


يك روز
شايد، يك روز
كه آفتاب گيسوي نقره‌اي دماوند پير را نوازش مي‌كند
در يك غريو تندر باراني
در يك نسيم نوازشگر بهار
يك روز
شايد همراه پرواز پرستوي عاشقي
واژه‌ي لبخند، به سرزمين سوخته من باز گردد
اميد، كوبه در را بفشارد
و سپيدي، جاي تمامي اين سياهي را پر كند
آن روز بر مردگان نيز
سياه نخواهم پوشيد
حتي بر عزيزترينشان


عكس از انجمن كوهنوردان ايران

۱۷ آبان ۱۳۸۵

اسب هاي بيچاره

هر دم از اين باغ بري مي رسد
وارد هر موضوعي كه مي شي مي بيني يه گندي هست. جشنواره زيبايي اسب اصيل ايراني!!!! با كلي پُز ا مروز سه شنبه آغاز مي شه اما چه سود كه اين عرصه نيز تبديل شده به باند بازي و كارهاي غير علمي. از داغ هاي غير واقعي اسب ها كه معرف نژادشون هست گرفته تا كلي ماجراي ديگه كه هنگام بازگشت اعلام خواهم كرد.بد نيست بدونيد خواستگاه اسب ايرانه اما حالا بيشتر مالكان دنبال واردات اون از كشورهاي اروپايي هستند تا نگه داري اسب هاي اصيل ايراني

۱۵ آبان ۱۳۸۵

سفر

دوستان عزيز، ياران، بيداران

بايد عرض كنم به علت سفر چند روزه‌اي كه در پيش و رو دارم امكان به روز كردن اين نوشته‌ها برايم مشخص نيست. لطف كنيد و تحمل كنيد اگر ديديد كه موضوعات جديدي توي اين سايت نمي‌آد!! اگر هم فرصتي بود و شرايطي فراهم شد در آن شهر غريب نكاتي را براي عرض، خدمتتان باز گو خواهم كرد

اين سفر پنج روزه است و براي تهيه گزارش از جشنواره اسب اصيل ايراني پايه‌ريزي شده است. مقصد اين سفر نصف جهان خواهد بود. اگر هم احياناً هواپيما وسط راه پنچر شد، به بزرگي خودتون حلالمون كنيد؛ به اين دليل مي‌گم كه سالگرد سقوط هواپيماي خبرنگاران نزديكه، يادشون گرامي

پاينده باشيد

كرباسچيٍِِ قهرمان


تهران در اين چند سال گذشته پروژه‌هاي مهمي رو افتتاح كرده. تونل و بزرگراه رسالت نمونه‌اي از اونهاست. خيابان‌ها و البته فضاهاي سبزي هم وجود داره كه خوشبختانه روز به روز در حال رشده و البته برنامه‌هاي ديگه كه خوشبختانه كم هم نيستند. اما هيچ كس نيست كه بگه بابا كي اين كارها رو برنامه‌ريزي كرده

امروز فرصتي دست داد تا به بهانه ديدار با رييس فدراسيون قايقراني كه معاون فني قاليبالف هم هست بريم بالاي برج ميلاد. توضيحاتي داده شد كه البته نشان از تلاش مهندس‌هاي ايراني بود و قابل تقدير. اما ميون اين همه شهرداري كه در اين يك دهه كار كردند، يكي نبود كه يه تشكر خشك و خالي از اون بابايي كنه كه اين تحولات رو ايجاد كرد. كرباسچي رو مي‌گم. روزهايي كه داشت مي‌رفت زندان چه شعارهايي كه ضدّش رو در و ديوار ننوشتن و چه تهمت‌هايي بهش منتسب نكردند. به اين خاطر كه شايد پاي بعضي‌ها رو از قدرت و سوء استفاده بريد و پيش از اون هم تونسته بود با عملكرد و حمايت‌هاش دولت رو از كارگزاران به خاتمي تحويل بده و نه به اصولگرايان امروزي. تاوانش هم چيزي نبود جز زندان. اما امروز كه نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم كه غلامحسين خان با مديريت مطلوبش عملكردهايي از خودش به يادگار گذاشته كه هر شهردار وقتي مي تونه با افتتاح اون‌ها پُِز بده. اميدوارم شرايطي براي بازگشت اين مدير ارزشمند پيش بياد و دوباره پروژه‌هايي اجرا كنه كه بتونه حداقل براي تهراني‌ها مفيد باشه

۱۴ آبان ۱۳۸۵

انجمن يك‌پارچه كوهنوردي


هيچ وقت فكر نمي‌كردم وقتي پنج‌شنبه بعدازظهر به سالن آكادمي المپيك مي‌رم، استقبال اين‌چنيني علاقه‌مندان را ببينم. در اين جلسه همه بودند. از قديمي‌هاي كوهنوردي مانند بابازاده، عظيمي و محمدي‌فر گرفته تا دكتر صالحي، محمدي، فريديان، افلاكي، رضاخاني، نجاريان، حاج ابوالفتح، داورپور، تخيري و همه دوست‌هايي كه در وبلاگ هايشون در مورد كوه و كوهنوردي مي نويسند و خيلي‌ از خانم‌ها و آقاياني كه با دل و جان نشسته بودند تا جشنواره گزارش‌هاي برتر كوهنوردي رو ببينند و جاي خيلي‌ها هم خالي بود؛ عباس جعفري و همسرش كه سال گذشته به بام دنيا صعود كرد

به نظر من اينكه اين‌ همه علاقه‌مند براي ديدن اين جشنواره به آكادمي المپيك - كه البته مسير چندان ساده‌اي هم نداره - بيان خيلي خوبه. خيلي خويه كه انجمن كوهنوردان تونسته اين همه آدم رو دور خودش جمع كنه و فعاليت‌هايي انجام بده كه بدون ترديد مقبول جامعه است. چه در بخش آموزش، چه در بخش ارايه مقالات، چه عكس، چه فيلم و چه فعاليت‌هاي محيط‌زيستي. همه اين‌ها خوبه. به نظر من اما وجه مثبتيه كه انجمن از خودش در اين مدت فعاليت نه چندان طولاني به جاي گذشته، صميّميته كه در عين اختلاف سليقه بين اعضاي اون است. ممكنه عباس محمدي با مثلا بابازاده بر سر فعاليت‌هاي فدراسيون اختلاف عميق و حتي ريشه‌اي داشته باشند، اما اين اختلاف هيچ‌گاه باعث روابط گرم و دوستانه اون‌ها نمي‌شه. مهم اينه كه تفاوت افكار در روند كاري اين انجمن كم‌تاثيره

خوشبختانه اين اخّوت باعث شده حداقل بعضي كم‌كاري‌هايي رو كه دولتي‌ها مي‌دهند، بپوشونه. صعودهاي برون‌مرزي، برنامه‌هاي فني آموزشي و البته همّيتي كه بين اعضاي انجمن است. نبايد ترديد داشت كه اين انجمن مي‌تونسته حداقل در بخش پرورش نيروهاي علاقه‌مند و برنامه‌هاي فني توجه بيشتري داشته باشه. اما با همين جايگاهي كه هر لحظه امكان فروريختنش از بخش غير خصوصي وجود داره، كلي منت گذاشته

پيشنهاد من اينه كه فدراسيون كوهنوردي به عنوان متولي دولتي كوهنوردي در ايران، بايد به سازمان‌ها و بخش‌هايي كه حداقل جايگاه قابل قبولي بين اهالي فن دارند – مثل انجمن – بيشتر بها بده.

يكي از مهمترين بخش‌هاي مراسم افتتاحيه اين جشنواره سخنراني عباس محمدي بود در باب فعاليت‌هاي ارزشمند فريدون اسماعيل‌زاده براي كوهنوردان. كشف غار علي‌سرد، تربيت كوهنوردان و سنگ نوردان

فعاليت‌هاي ديگه‌اي كه البته به اعتقاد محمدي بايد ضبط مي‌شد؛ براي امروزي‌ها و نسل آينده

۱۳ آبان ۱۳۸۵

توضيح


اين چند روزه كه بخش گردشگري ورزشي از ميراث‌خبر حذف شده سوآلاتي در ذهن علاقه‌مندان نقش بسته كه در پاسخ به اين عزيران بايد گفت حذف لينك گردشگري ورزشي به دليل كم بودن تعداد خبرنگاران اين خبرگزاري بوده است. با اين اقدام مجموعه سعي دارد حوزه‌‌هاي مختلف خبرگزاري را در قالب كلي‌‌تري به روز كند
بايد گفت اكنون علاقه‌مندان اخبار ورزشي، اكوتوريسم، هتل‌ها و آژانس‌هاي مسافرتي و سياست‌هاي دولت در قبال گردشگري در بخش گردشگري منتشر خواهد شد. اميدوارم اطلاع‌رساني من كه مي‌توانست از سوي مسئولين سايت انجام بگيرد شما را از اين تغييرات آگاه كند. اما همچنان بنده، در اين حوزه، يعني گردشگري ورزشي، به فعاليت خود ادامه خواهم داد و از همكاري‌هاي شما دوستان همواره تشكر مي كنم. ارادتمند ، سلطان‌زاده

سياست جديد در سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري

اخباري كه از گوشه و كنار سازمان ميراث‌فرهنگي به گوش مي‌رسه حاكي از تغييرات اساسي در اين سازمان داره. امروز كامبيز بابايي، كه زماني عاشق چشم و ابروي ملك‌زاده، معاون گردشگري سازمان بود و هر كسي كه به ايشون پيش‌وند دكتر را اضافه نمي‌كرد از او خرده مي‌گرفت، با انتقاد از سياست‌هاي اين بخش از سازمان گفت: بدون حمايت مالي هيچ نتيجه‌اي نمي توان گرفت و ايشان – ملك‌زاده – در اين روند تاثير زيادي داشته‌اند. بابايي گفت: در حقيقت علت تمام كم كاري‌ها در سازمان پرداخت نكردن بودجه‌اي است كه وعده آن بارها داده شده بود، اما عملي نشد

به گفته او، انجام پروژه هاي گردشگري ورزشي بدون تامين اعتبار امكان‌‌پذير نيست، لذا گردشگري ورزشي هم تا اطلاع ثانوي تعطيل است!! بابايي همچنين از غير ممكن بودن تكميل طرح جامع گردشگري ورزشي كه اوايل مهرماه سازمان ميراث‌فرهنگي وعده آن را داده بود خبر داد. به اين ترتيب و با اين وضعيت آماده شدن اين طرح در مدت يك ماه عملي نخواهد شد

گويا مديران سازمان در اين روزهايي كه مي‌شه گفت ديگه به انتهاي خودش رسيده مي‌خواهند با يك بزرگنمايي چنگ در ريسماني بزنند كه پوسيده است و در حياتشون نقشي نداره. ملك‌زاده امروز در ادعايي از نوع سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري!! اعلام كرد:درآمد ايران را از گردشگري به يك و نيم درصد جهاني مي‌رسانيم. احتمالا ايشون دچارآلزايمر شده‌اند و نمي دونند كه اين همه توريست قراره شب‌ها كجا بخوابند

با اين اوصاف پيش‌نهاد مي‌شه افرادي كه به دنبال برقراي ارتباط با سازمان ميراث‌فرهنگي هستند كمي دندون روي جيگر زليخاه!! بگذارند تا شايد يه فرجي بشه و يه مدير لايق بياد. شنيده مي‌شه مشايي، رييس محترم سازمان قراره تا قبل از آذر يه جايگاه بهتري بروند و به همين دليل از سازمان ميراث‌فرهنگي به آرامي مي‌روند؛ خير پيش آقاي مهندس

۱۰ آبان ۱۳۸۵

تاريخ مصرف "وعده و وعيد" گذشت


بيشتر از 14 ماه نيست كه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري با رياست جديد فعاليت مي‌كنه اما به نظر مي‌رسه ديگه خبري از اون پروژه ها و برنامه‌هاي آينده خبري نيست. اين موضوع بيشتر در بخش گردشگري به چشم مي‌خوره. جايي كه بازوي سازمان در جذب منابع مالي براي خود و مهمتر از اون دولته

گردشگري ما با وجود قابليت هاي متنوعي كه داره و مي‌تونه داشته باشه به هيچ سرانجامي نرسيده. پروژه‌ها در حد حرف و حديث باقي مونده، ارتباطات روز به روز كمتر مي‌شه و اقبال عمومي حتي در ميان مطبوعات هم به حداقل ممكن رسيده. نگاهي به اخبار منتشر شده در سايت خبري سازمان كه با بودجه آنچناني و صرفا براي رقابت با ميراث‌خبر ايجاد شد نشون مي‌ده دستِ‌كم در اين يك‌ماه گذشته گزارشي وجود نداره كه نشان از فعاليت سازمان در بخش گردشگري بده

حضور دبير جديد كميته گردشگري ورزشي كه با سر و صداي زياد و بيشتر براي بالابردن جايگاه رسانه‌اي، تنها در برهه‌اي توانست سازمان را در رقابت با كميته ملي المپيك و بخش‌هاي موازي پيروز جلوه بده، اما عملا پس از گذشت تنها 6 ماه، فعاليت‌ها همه يا محتاطانه انجام مي‌گيره يا به‌طور كلي به فراموشي سپرده شده. تشكيل كميته جهاني گردشگري ورزشي ــ كه از ابتدا هم غلط پايه‌ريزي شده بود ــ ، تشكيل پژوهشكده گردشگري ورزشي، امضاي تفاهم‌نامه با فدراسيون‌هاي ورزشي، مسابقات بين‌المللي ورزشي با محوريت توريسم ورزشي و .... بيشتر به شعار تبليغاتي مي‌مانست تا طرح عملياتي؛ شعارهايي كه ديگه خريداري نداره

سازمان حتي سعي داشت نقش محوري را در بخش فرهنگي بازي‌هاي آسيايي و موضوع حمل مشعل داشته باشه، اما زهي خيال باطل! شكر از اين بابت كه آبروريزي جام‌جهاني تكرار نمي‌شه

خب، همه چيز اين مملكت به همه‌چيزش بايد بيايد. موضوع "وعده و وعيد" تنها در سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري نيست، فدراسيون‌هاي ورزشي هم به اين مساله عادت كرده‌انند. ديروز قبل از استعفاي داورپور، عضو هيات رييسه فدراسيون كوهنوردي، هوايي، سرپرست جديد كه خودش را در مقام رياست مي‌ديد، با اميدواري تمام گفت: «رشته‌هاي مختلف سنگ‌نوري مانند سر‌طناب، سرعت و بولللدرريينگ؟!!! را در بين جوانان گسترش مي‌دهيم.» بيچاره جوانان! گويا "هوايي" مثل بعضي‌ها!! ياد گرفته چه جوري قول بي‌عمل رو از ذهنش با آهنگي سريع‌السير و بدون الزامي براي اجرا عبور دهد. اما فكر مي‌كنه