پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۳ اردیبهشت ۱۳۸۷

بدون عنوان

ديروز آقا جلال به راحتي از همكاري من با شركتش منصرف شد و تصميم گرفت بدون توجه به موضوع روابط‌عمومي، كارش رو پيش ببره. آقا جلال آدم مودبي بود و سعي مي‌كرد بعد از هربار غذا خوردن دندونهاش رو بشوره. بعد براي اينكه طرف مقابلش احساس كنه كه خيلي محترمه هي كلمه "لطفا" رو آخر خواسته‌هاش اضافه مي‌كرد و باقي ماجرا. بار اول كه ديدمش فكر كردم چهل سالشه ولي بعد كاشف به عمل اومد كه طرف خيلي بيشتر از اين حرفهاست و حتي شايعاتي نيز در اين خصوص گفته شد كه من بدون توجه به اون‌ها كارم رو پيش بردم. خلاصه ديروز كه رفتم پيشش؛ كلي با خودم كلنجار رفتم كه عمر ما مگه چقدره كه بخوايم همش براي پول بگذرونيمش. بعد نشستم يه حساب سر انگشتي كردم ديدم كه مبلغي هم كه نيمه دوم ماه بعد به عنوان حقوق به ما پرت مي‌كنه اونقدرها قابل توجه نيست كه ارزش گذشتن از تعلقات شخصي رو داشته باشه و درنهايت خيلي ساده رفتم بهش ماجرا رو گفتم و اون هم مثل اينكه منتظر اين مكالمه من بود گفت: " مي‌خواي بري؛ برو! اين نس‌نس كردنت خلق آدم رو تنگ مي‌كنه." من هم رفتم تا كار خيابون‌م رو پي‌بگيرم. حالا احساس مي كنم چقدر در مورد خانواده‌ام مي‌تونم بيشتر وقت بگذارم، به كارهاي شخصي‌ام برسم و دركنار اين‌ها ورزش كنم. كوه برم. يا اگه شد يه كار درست و حسابي بكنم.

۳۱ فروردین ۱۳۸۷

پیوند

دولت مهرورز! که کمکم داره شهره جهانی می شه و به مدیریت دنیا نزدیکتر، قرار به دلیل مشکل بیکاری و همچنین سرسبز بودن فضاهای اطراف تهران، وسعت کم، چیزی نزدیک 1000 هکتار، از اراضی منابع طبیعی رو بخره و به ساخت آپارتمان اختصاص بده. برای من یه سوآل پیش می اد: چرا این اصحاب، که با حضرت مهدی ارتباط دارن و فهرست انتخاباتیشون رو اون امام تایید می کنه، هنوز به تخریب آثار زیست محیطی که نمادی از زیبایی خداست ادامه می دن؟ شاید هنوز در این مورد ارتباطی برقرار نشده باشه و یا نامه هایی که اون حضرت می فرسته، اینها پاره می کنن.

به نظر من همه اینها از بی کفایتی و بی لیاقتی مجلس آب می خوره. وقتی آقا محمود توی قم، علت افزایش قیمتها رو بانکها و همچنین قوانینی که مجلس وضع کرده، معرفی می کنه و از طرف دیگر نمایندگان منتخب و اصولگرا بدون هیچ کم و کاستی تا کمر در مقابلش خم می شن و به وزرایی که پیشنهاد داده رای می دن، انتظاری بیشتر از این نمی شه داشت.

دیگه اینکه مشعل المپیک از کشورهایی مانند ترکیه و پاکستان بگذره اما ایران "بنا به دلایلی" در مسیر عبوری قرار نگیره.

یه خبر مهیج! تا پیش از این آقای مشایی که یکی از نورچشمی های رییس جمهور بود، برای پیوند ناگسستنی میان اعضای هیات دولت و بیشتر از اون میان معاونان رییس جمهور، دخترشون رو به عقد پسر رییس جمهور در آورده . به این ترتیب می شه حدس زد سند سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دیگه کاملا در اختیار آقا اسفندیار قرار گرفته و به زودی سیل گردشگران به سوی کشورمان روانه می شن. پیشنهاد می کنم هر چه زودتر خانه هایی که رییس جمهور وعده ساخت آنها رو داده بگیریم تا با این سیلی که قراره بیاد غرق نشیم.

۲۸ فروردین ۱۳۸۷

تسلسل



ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند


دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

۱۹ فروردین ۱۳۸۷

nevermore - forever lyrics


in this neon black gloom i still see her face
she comes to me bringing darkest hour, i am forlorn
the pain is reborn

you are forever in my heart you never died
you are forever i still wonder where you are

i know you're dreaming, i know you're at peace
i'll meet you in the dreamtime
whenever you call me i'll go under, i'll swim through you

you are forever in my heart you never died
you are forever i still wonder where you are
i know you're dreaming neon black

"as the curtain calls, and the cast recedes,
i am all that ever was and all that ever will be.
in wither and repose this frayed chapter
now does close, and fade into neon black"

۱۸ فروردین ۱۳۸۷

شیر


افشی قطبی با حضورش در ایران، به عقیده من، تحول بزرگی در ادبیات مربیان و به طور کلی سیستم ورزشی کشور کرده. بخشی از مقبولیت افشین قطبی از زمانی به دست آمد كه سرمربی پرسپولیس، گفتار تازه ای را وارد خون فوتبال ایران كرد. قطبی در تشریح عملكرد تیمی اش هیچ گاه صرفا از واژه هایی چون «بازی، بازی خوبی بود...» یا « ما از موقعیت ها استفاده كردیم» و البته تركیب های كلیشه ای و تكراری استفاده نكرد تا مخاطبانش را وادار كند او را به عنوان یك عنصر متفاوت بپذیرند. بخش دیگری از این مقبولیت رو می شه به آنالیز ریز تیم بدون هیچ تعارفی مربوط دونست و البته کلماتی که بعضا برای بازیکنانش به کار مبره، هرچند جبری که در ورزش و ورزش سیاسی ایران وجود داره، داره کم کم اون رو هم به حاشیه ها می بره؛ اما باید این واقعیت رو قبول کرد، تحولی که ایجاد شده قابل تحسینه.



یکی از این کلماتی که بارها زا سوی قطبی عنوان شده "دل شیره". در واقع او با به کار بردن این کلمه و، به اعتقاد من، اجرای اون در حین تمرین و مسابقه می خواد به نوعی به بچه های خودش این رو یاد بده که باید تا آخر ایستاد و جنگید. من به شخصه به این طرز فکر احترام می ذارم و اعتقاد دارم این طرز فکر باید در تمامی بخشهای زندگی تسری پیدا کنه. زندگی امروزه اجتماعی ما به نوعی جنگه و کسی پیروز می شه که بتونه بدون ترس به کارزآر بره. هرچند در کنار این دل شیر داشتن، باید از نظر فنی هم رشد کرد تا در بعضی جاها ناگهان فیتیله پیچ نشی. باید استوار بود؛ استوارو پابرجا