پرونده گم‌شده

about tourism & sport and etc.

۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶

از استقلال و پرسپوليس



شاید برای خیلی ها این سوال پیش آمده که چگونه سرپرستی باشگاه استقلال در این شرایط حساس به محمدرضا بهمنی رسیده و او از طرف سازمان به عنوان سرپرست این باشگاه منصوب شده؟ بهمنی و علی آبادی هردوسابقه زیادی در امر ساخت وساز دارند و مراوده های این دو در زمینه ساختمان سازی باعث شده که رفاقت آنها مستحکم‌تر بشود و علی آبادی این پست مهم را به بهمنی اهدا کند.



درحالی که همگان متوجه شده اند حضور بیادی، سروری و کاشانی در هیات مدیره پرسپولیس بی ارتباط با انتخاب شهردار نیست اما در این میان از حضور افراد سیاسی در هیات مدیره استقلال و پرسپولیس هدف دیگری نیز دنبال می شود. دولت بدش نمی‌آید این افراد با حضور در این دو هیات مدیره شناخته تر بشوند و برای انتخابات مجلس شانس بیشتری پیدا کنند. در همین راستا بودجه خوبی هم در اختیار آنها قرار خواهد گرفت تا موفقیتشان تضمین شود.

تيتر

رييس جمهور منتخب پيش از اينكه بياد و بر تخت دولت تكيه بزنه در موضع‌گيري‌اي كه در باره پوشش كرده بود گفت: «دولت اقدامات و برنامه‌هاي مهمتر از اين داره تا اينكه بخواد و به ظاهر جوان‌ها اشكال بگيره.» احتمالا مي‌شه از آنچه امروز بر مملكت ما مي گذره اين رو برداشت كرد كه اين آقا، تمام كارهاي خودشون رو انجام دادند و اكنون تنها كاري كه مانع توسعه‌يافتگي و اجراي عدالتي كه خودشون وعده‌اش را داده‌بودند، شده همانا نوع پوششه. در همين راستا با تفنگ و ژست نظامي در معابر شهر يكسري قلچماق رو بسيج كرده تا به مردم گير بهند تا فردا روزي ايران در جامعه جهاني سربلند باشه. البته اين موضوع احتمال نداره كه چون كاري را نمي‌توانند به سرانجام برسانند به اين مساله فكر مي‌كنند.

دومين مساله، تبلور آقازاده‌گي در فدراسيون سواركاري‌يه. فرزند برومند تابش كه به‌واسطه آقاي خاتمي جايگاهي در ميان توده مردم اردكان پيدا كرده و به واسطه اون چند دوره است كه نمايند مجلس شدن و از اين راه فرصت حضور در ميادين غيرسياسي همچون فدراسيون سواركاري رو پيدا كردند اكنون به دنبال انتخاب رييس‌جمهور آينده هستند و البته چه‌كسي بهتر از آقا كريم.

۹ اردیبهشت ۱۳۸۶

نظم


۵ اردیبهشت ۱۳۸۶

كيفر



در اين‌جا چار زندان است


به هر زندان دوچندان نقب، در هر نقب چندين حجره، در هر حجره


چندين مرد در زنجير...



از اين زنجيريان، يک تن، زن‌اش را در تب ِ تاريک ِ بهتاني به ضربِ


دشنه‌ئي کشته است.


از اين مردان، يکي، در ظهر ِ تابستان ِ سوزان، نان ِ فرزندان ِ خود را، بر


سر ِ برزن، به خون ِ نان‌فروش ِ سخت دندان‌گرد آغشته‌ست.



از اينان، چند کس در خلوت ِ يک روز ِ باران‌ريز بر راه ِ رباخواري


نشسته‌اند


کساني در سکوت ِ کوچه از ديوار ِ کوتاهي به روي ِ بام جَسته‌اند


کساني نيم‌شب، در گورهاي ِ تازه، دندان ِ طلاي ِ مرده‌گان را


مي‌شکسته‌اند.



من اما هيچ‌کس را در شبي تاريک و توفاني


نکشته‌ام



من اما راه بر مرد ِ رباخواري


نبسته‌ام



من اما نيمه‌هاي ِ شب


زبامي بر سر ِ بامي نجسته‌ام.





در اين‌جا چار زندان است


به هر زندان دوچندان نقب و در هر نقب چندين حجره، در هر حجره


چندين مرد در زنجير...



در اين زنجيريان هستند مرداني که مُردار ِ زنان را دوست مي‌دارند.


در اين زنجيريان هستند مرداني که در روياي ِشان هر شب زني در


وحشت ِ مرگ از جگر برمي‌کشد فرياد.



من اما، در زنان چيزي نمي‌يابم ــ گر آن هم‌زاد را روزي نيابم ناگهان،


خاموش ــ


من اما، در دل ِ کهسار ِ روياهاي ِ خود، جز انعکاس ِ سرد ِ آهنگ ِ صبور ِ


اين علف‌هاي ِ بياباني که مي‌رويند و مي‌پوسند و مي‌خشکند و


مي‌ريزند، با چيزي ندارم گوش.


مرا گر خود نبود اين بند، شايد بامدادي، هم‌چو يادي دور و لغزان،


مي‌گذشتم از تراز ِ خاک ِ سرد ِ پست...



جُرم اين است!


جُرم اين است!

كويريم



دو سال پيش بود. درست دو سال پيش. يك روز بعد از 24 اوريل كه سر ويلا مثل سال‌هاي ديگر در اين تاريخ شلوغ‌تر از روزهاي ديگه مي‌شه. بعد از اينكه اينجا رو به قصد كلاس‌هاي مركز تحقيقات رسانه ترك كردم با حسين سلمان‌زاده قرار گذاشتم. البته تلفني؛ تا روز بعدش كه دوشنبه بود ساعت 6 صبح به هتل استقلال بريم و براي 10 روز كوير رو با كاميون‌هاي قرمز رنگ و مجهز رنو ببينيم. اون روزها گردشگري ما مثل امروز اينقدر درهم برهم نبود و شرايط براي فعاليت گروه‌هاي خارجي به سادگي فراهم مي‌شد. اونها كه بيشتر فرانسوي بودند بعد از 12 روز از ايران رفتند شمال شرق ايران و بعد چين. اون سفر شايد هيچ وقت تكرار نشه. هيچ وقت. اما نتايج اون حداقل در من تاثير زيادي داشت.در درجه اول تماشاي اين‌همه ويژه‌گي؛ آشنايي با آقاي حنايي كه هركجا هست سلامت باشه و در نهايت هم تجربه زندگي با خارجياني كه همه انسان بودند. يادش به خير.

۴ اردیبهشت ۱۳۸۶

يلسين مرد



بوریس یلسين درگذشت. رئيس جمهور سابق روسیه در هنگام مرگ ۷۶ سال داشت. یلسین، پیش از آن که در سال ۱۹۹۹ صحنه‌ی سیاست را ترک گوید، به مدت ۸ سال در رأس دستگاه سیاسی روسیه قرار داشت.



یلسین با ژست اصلاح‌گر زمام امور را به دست گرفت، اما کار را به استفاده از شیوه‌های مستبدانه کشاند و کشور را دستخوش یک بحران اقتصادی و اجتماعی عمیق کرد.



او نقل می‌کند که میخائیل گورباچف، رهبر سابق شوروی به او در پاییز ۱۹۸۷ گفته بوده است: «من نمی‌گذارم تو وارد سیاست شوی!» در سال ۱۹۹۰ مجبور شد رهبری کمیته‌ی حزب کمونیست در مسکو را فروگذارد. اما چیزی نگذشت که دوباره به قدرت برگشت. در روزهای دراماتیک اوت ۱۹۹۱ در برابر کودتا علیه گورباچف ایستاد و به چهره‌ی مطرح رسانه‌های جهانی تبدیل شد.



اندکی بعد، او بود که بر گورباچف غلبه کرد. اتحاد شوروی فرو پاشید و یلسین رئیس جمهور روسیه شد. وعده‌های پرطمطراق اصلاحی او پوچ از کار درآمدند. او درگیر همدستی با این نیرو و رودردرویی با آن نیرو شد و برای حفظ قدرت خویش ابایی نداشت که از شیوه‌های اقتدارگرایانه بهره گیرد. بحران اقتصادی و اجتماعی و نیز جنگ چچن، به شدت از محبوبیت او کاست. او برای مقابله با بحران‌ها نه برنامه‌ی روشنی داشت، نه حمایتی عمیق در میان مردم و نه حتا جسمی توانا برای پیگیری امور. سالهای آخر را با بیماری قلبی دست به گریبان بود.



او بود که ولادیمیر پوتین، رئیس سابق "کا گ‌ ب" را روی کار آورد. و پوتین سپاسگزارانه مانع آن شد که پرونده‌ی فسادکاری‌های دوران یلسین باز بماند.

۲ اردیبهشت ۱۳۸۶

مسايل من

هميشه مسائلي هست كه انسان‌ها را به تفكر فرو مي‌بره. زندگي، آينده، كار، خانواده، آداب اجتماعي، روح و روان، دين، ايده‌آل‌ها و نگرش به جامعه از اين‌گونه هستند. به نظر من بيشتر انسان‌ها دوست ندارند همونوعانشون رو برنجونند. اما واقعيت اينه كه مشكلاتي به‌وجود مي‌آد. از كردارها و گفتارها و اعمال‌ها. اين مشكلات كه به اعتقاد من بيشتر يك سوء تفاهمه ناشي از نوع بيان و نوع عملكرده. من اين‌جوري دوست دارم. او يك‌جور ديگه. ايشان اصلاَ دوست ندارند! به اين ترتيب و به مرور زمان با جدي! شدن بحث مي‌بينيم كه كار به جاهاي باريكي در زندگي كاري، اجتماعي و حتي شخصي پيش مي‌آد. اين سوء تفاهم‌هاست كه در نهايت حتي خسارت‌هايي رو به بار مي‌آرن كه ديگه از دست باني و باعثشون خارج شده و موجي بزرگ رو مي‌ماند كه جز لرزوندن پايه‌هاي زندگي در هيچ شرايطي نمي‌ايسته. خوب! چاره چيه. من كه بهترين عكس‌العمل رو سكوت مي‌دونم. يعني اينكه يه جورايي از كنارش به آرامي بگذريم تا بعدها و در يك فرصت مناسب و يك فضاي آرام بيشتر بررسي كنيم. بعضي‌ها هم مقابله به مثل رو پيشنهاد مي‌كنند! عده‌اي هم يه جور ديگه. به اين ترتيب خود عكس‌العمل هم دستخوش اين تفاهم‌ها و حتي سوء‌تفاهم‌ها مي‌شه!! ولي بد نيست كمي هم در مورد اين مساله بيشتر كار كنيم كه ببينيم عمل انجام شده از جانب كي بوده؟ اون شخص چيكاره هست؟ چه رابطه‌اي داره با ما و چي مي‌خواد از اين حرف يا عمل؟ شايد به نتايج اميدوار كننده‌اي برسيم. شايد.

۳۰ فروردین ۱۳۸۶

راه



براي رسيدن به جاييكه تاكنون نرفته‌ايد بايد از راهي برويد كه تاكنون نرفته‌ايد.

۲۹ فروردین ۱۳۸۶

از خود با خويش



هِي بر خود مي‌زنم که مگر در واپسين مجال ِ سخن


هرآنچه مي‌توانستم گفته‌باشم گفته‌ام؟



ــ نمي‌دانم.


اين‌قدر هست که در آوار ِ صدا، در لُجّه‌ی غريو ِ خويش مدفون شده‌ام


و اين


فرومُردن ِ غمناک ِ فتيله‌يي مغرور را مانَد


در انباره‌ی پُرروغن ِ چراغ‌اش.


از شاملو

۲۸ فروردین ۱۳۸۶

نگاه ويژه

بررسي دو موضوع از سوي رييس جمهور و معاونانش قابل تامل است. يكي آبگيري سد سيوند كه به دليل بي‌تفاوتي مسئولان سازكمان ميراث‌فرهنگي و كم توجهي دولتمردان به آثار باستاني منطقه است. ديگري هم صحبت‌هاي گوهربار و خالي از جانبداري رييس سازمان تربيت‌بدني در جمع اعضاي باشگاه استقلال مبني بر حمايت شخص ايشان براي قهرماني باشگاه استقلال در ليگ ايران. مباركشون باشه!

۲۷ فروردین ۱۳۸۶

در دو خط

يك گزارش ناسيوناليستي براي آذري زبان‌ها. هرچند مي‌شد بهتر از اين‌ها تنظيمش كرد؛ اما به هر حال بد نيست.



اين عكس رو هم براي اون‌هايي كه حس لطيفي دارن مي‌ذارم.

۲۶ فروردین ۱۳۸۶

سبقت غيرمجاز



دبير كميته گردشگري ورزشي كه خرداد 85 با هدف تغيير در اين بخش و با انديشه جوان به اين حوزه امده بود، هرچند در مدت حضورش فراز و فرود زياد داشت، ديروز، شنبه 25 فروردين از كار كنار گذاشته شد. كامبيز بابيي كه يكي از تاثيراتش ارتباط خوب با رسانه‌ها و به دنبال اون معرفي گردشگري ورزشي ميان مردم بود بر اثر عدم تفاهم با ملك‌زاده، معاون گردشگري مشايي كه ظاهرا به دنبال موقعيتي براي معرفي خود به مردم يكي از شهرهاي سيستان و بلوچستان براي انتخابات مجلس است، رفت.



البته هنوز جايگزيني براي اين بابا پيدا نشده اما به نظر مياد معاونت گردشگري براي اقناع كردن مخالفان خود و به منظور كاهش فشار رواني ، تصميم گفته چهره‌هايي كه در گذشته‌اي نه چندان دور يكي از اپوزوسيون‌ها سازمان بودند را به كار بگيره. كورش مجتبوي، دبير كميسيون توريسم ورزشي به نظر براي اين پست انتخاب شده. شنيده شده كه حتي ناصر كرمي هم كه ميونه خوبي با ساختمان حج و زيارت نداشته به عنوان يكي از همكاران ملك‌زاده معرفي شده تا هم به نوعي صداي اعتراضش بخوابه و هم موقعيتش در روزنامه همشهري كمي اوضاع رو بهبود ببخشه. اونوقت دوستان دم از كارنامه گذشتگان و نمي‌دونم از اين جور حرف‌ها مي‌زنند.

۲۵ فروردین ۱۳۸۶

مطلب جديد



«آهن طلا شد». اين تتير امروز صبح روزنامه تهران‌امروز بود. علاوه بر اين، ديگر روزنامه‌ها هم به بررسي وضعيت نگران كننده قيمت مسكن پرداختند. چند ماه پيش بود كه وزارت اطلاعات كار و بارش رو ول كرده بود و بر اساس گفته ويزر، به دنبال علت گراني مسكن رفته بود. اما به دليل پيچيده بودن موضوع و دخالت دست‌ها پنهان هنوز عاملان و آمران! بالا رفتن سرپناه مشخص نيست. احتمالا عوامل بيگانه و آنهايي كه مانع اتحاد ملي و نسجام اسلامي مي‌شند در اين روند بي‌تاثير نيستند.



موضوع دوم: شروع وعده‌هاي جديد سازمان. از اين جمله مي‌توان به برگزاري‌ها همايش‌هاي متنوع و همچنين افتتاح هتل هفت ستاره در مشهد اشاره كرد. ضمنا از فدراسيون كوهنوردي هم خبري نيست!!!


و در آخر: هر آنچه سخت و استوار است دود مي‌شود و به هوا مي‌رود.

«از كتاب تجربه مدرنيته، نوشته مارشال برمن»

۲۲ فروردین ۱۳۸۶

عمو يادگار

«گردشگري در خواب ناز بهاري دوران را سپري مي‌كند. خسته است، استراحت مي‌كند. بگذاريد آسوده خاطر باشد. آشفته حالش نكنيد. اين قدر به آن چوب نزنيد. ناراحت مي‌شود! اصلا گويا نفس نمي‌كشد. مرده. برويد بر سر بيمار ديگري ناله كنيد. زاري كنيد. كار اين ديگر تمام شده.»

اين را يه آقاهه، كه از مديران با سابقه گردشگريه، به من مي‌گفت.

۱۹ فروردین ۱۳۸۶

گزارش كنفرانس محيط‌زيست سازمان ملل



در گزارش کنفرانس بروکسل آمده است: كسانى كه در جهان، حتى در كشورهاى ثروتمند، بيشترين ضربات را از تغييرات جوى خواهند ديد، از فقیرترین انسانها هستند. مردم فقير جهان كمتر امكان و توانايى انطباق با شرايط جديد را دارند.



در کانون توجه اين گزارش نقاطى از جهان قرار دارند كه در سال هاى آينده بيشترين پيامدهاى تغييرات جوى را متحمل خواهند شد. خشكسالى، جارى شدن سيلاب‌هاى عظيم، كمبود آب آشاميدنى و شيوع بيمارى هاى واگير در اين مناطق احتمال‌هایی سخت نگران‌کننده‌اند. بنا به نظر كارشناسان بين المللى بيش از همه، اين فجايع گريبانگير مردم فقير جهان خواهد شد، آن هم نه فقط در كشورهاى درحال رشد، بلكه همچنین در جوامع مرفه.



تأثيرات افزايش گرماى در كره زمين در تمام قاره ها قابل مشاهده خواهد بود ولى در برخى از مناطق اين تغييرات جوى شدت بيشترى را نشان خواهند داد. براى نمونه دهانه رودخانه هاى بزرگ در آسيا از جمله مناطقى خواهند بود كه در آنجا توده‌هایی کثیر در خطر سيلاب هاى عظيم قرار خواهند داشت. مناطقى از آفريقا خشك خواهند شد و جزاير كوچكى با بالارفتن آب درياها به زير آب فرو خواهند رفت. يخ هاى قطبى ذوب خواهند شد. در اروپا نيز اين تغييرات جوى آثار خود را برجاى خواهند گذاشت. در جنوب اين قاره نيز خشكسالى بوجود خواهد آمد. خطر نابودى، انواعى از گياهان و جانوران را تهديد مى كند. بر وسعت بيابان ها افزوده خواهد شد و به دنبال ذوب كوه هاى يخى، حتى در اروپاى شمالى نيز دگرگونى هاى جوى محسوس خواهند بود.



«همه چيز در آينده تغيير خواهد كرد و ما حتى در ايالات مكلنبورگ فورپومرن در آلمان نيز با مشكل كمبود آب روبرو خواهيم شد.» اين سخنان گابريله گورنه، از سازمان گرين پيس (صلح سبز) بود. تعداد بسیاری از سازمان هاى مدافع محيط زيست در مقایسه با كارشناسان شركت كننده در كنفرانس سازمان ملل، با تأکید بيشترى خواستار تصميم گيرى هاى سريع سياسى در اين زمينه شده‌اند. اين گروه ها حال حداقل از اين مسئله خوشنود اند كه گزارش ۱۵۰۰ صفحه اى سازمان ملل به‌طور روشن نشان مى دهد كه چه فجايعى مى توانند در انتظار انسان ها باشند. با بالا رفتن گاز اوزون و اسيدى شدن زمين بيش از ۳۰ درصد زمين هاى سرسبز خشك خواهند شد و از توليدات كشاورزى به همين نسبت كاسته خواهد شد.



شايد كشورهاى ثروتمند بتوانند با امكانات پزشكى بهتر از خطراتى كه انسان ها را تهديد مى كند، بكاهند. اما در مناطق فقير، انسان ها در بى پناهى كامل در برابر فجايع آينده نزدیک قرار خواهند داشت.



گزارش سوم سازمان ملل درباره جو زمين در ماه مه، تا يك ماه ديگر، منتشر خواهد شد.

۱۸ فروردین ۱۳۸۶

ساده و روشن بنویسیم


"آیا باید برای آن‌لاین-نویس دستورها و هنجارهای ویژه‌ای داشت؟" به این پرسش داریوش آشوری، نویسنده و زبان‌شناس پرآوازه‌ پاسخ می‌دهد.


دویچه وله: آقای آشوری، عنوان پروژه‌ی شما در قلمرو زبان، پروژه‌ی زبان باز است. اینترنت را برای باز شدن زبان فارسی یک فرصت می‌بینید، یا به خاطر آسیبهایی که به زبان می‌رساند، یک تهدید؟


داریوش آشوری: یکی از حُسن‌های اینترنت برای کسانی که بیرون از ایران زندگی می‌کنند و با آن سروکار دارند، این است که رابطه‌ی آنان را با زبانِ مادری یا ملی‌شان پایدار نگاه می‌دارد و کوشش برای نوشتن در اینترنت این رابطه را استوارتر می‌کند. در گذشته بریده شدن رابطه با زبانِ ملی برای کسانی که سالیان دراز دور از میهن زندگی می‌کردند‌، سببِ فراموشی زبان می‌شد. اما، افزون بر این، طبیعتِ اینترنت و آسانیِ دسترسی به آن و این که هر کس می‌تواند به میل و سلیقه‌ی خود و در حد سواد خود در آن بنویسد و منتشر کند، دست‌ها را برای هر گونه شلوغ‌کاری زبانی هم باز می‌گذارد. اینترنت میدان باز شگفت‌انگیزی برای هر گونه تجربه‌ی زبانی تازه هم هست. با امکانِ ارتباطی آسان و همه‌گیری که برقرار می‌کند، از آن برای بهبود و پیشبردِ زبان هم می‌توان بهره گرفت.



واما، آنچه من به عنوانِ "زبانِ باز" پیش کشیده ام به رابطه‌ی زبان و جهانِ مدرن و نیاز جهانِ مدرن به زبانِ باز مربوط می‌شود: یعنی زبانی که پا به پای پیشرفت، دگرگونی علوم، تکنولوژی و در کل، شکل زندگی مدرن که پیوسته در حال دگرگونی ست، گسترش یابد. اینترنت به عنوانِ رسانه‌ی آسانیاب و همه‌گیر می‌تواند در داد و‌ستد زبانی و پراکنشِ سریعِ یافته‌های زبانیِ تازه و رفع مشکلاتِ زبانی، نقش مثبتی داشته باشد و کم‌ و‌کاستی‌های سیستم پوسیده و بی‌فکر آموزشی رسمی ما را تا حدی جبران کند. امکان دست‌یابی سریع و آسان به منابعِ اطلاعاتیِ زبانی (فرهنگ‌ها و دانشنامه‌ها)، هم از جنبه‌های مثبتِ خدمت‌های اینترنت است. اینترنت می‌تواند یک نظامِ خودآموزیِ بسیار کارامد باشد، اگر که مایه‌ی درست و به‌اندازه بر رویِ آن عرضه شود.



دویچه وله: یکی از مشکل‌های مهمی که ما تا کنون داشته‌ایم، تفاوت میان زبان نوشتاری و زبان گفتاری است. اکنون گویا شق سومی نیز اضافه شده و آن هم زبان فارسی رایج شده در اینترنت است که میان زبان گفتاری و نوشتاری نوسان می‌کند و به خاطر اصطلاح‌‌های ویژه‌‌اش، دارد هویت مستقلی می‌یابد. شما در مورد این زبان چه فکر می‌کنید؟ آیا می‌شود آن را در مسیر فکر شده‌ای انداخت؟



من در این مورد چندان دقتی نکرده ام. امّا دیده ام که گونه‌ای زبانِ "خودمانی" در اینترنت رواج می‌یابد که اساس آن فارسی گفتاری به لهجه‌ی پایتخت است. این گونه‌ی زبانی که درادبیات داستانی مدرن با نوشته‌های جمال‌زاده و هدایت و دیگران پیشاپیش واردِ عالمِ نوشتاری شده، حالا جای خود را در اینترنت هم باز کرده است. همچنان که می‌دانید، اینترنت جهانِ "بی‌کانون" (decentered) است و هر گفتمان و گونه‌ی زبانی‌ای به آسانی می‌تواند به آن راه یابد و جای خود را باز کند. در نتیجه، هر کس می‌باید به فکرِ گونه‌ی زبانیِ ویژه‌ی خود در آن باشد. گونه‌ی زبانی‌ای که من به کار می‌برم، فارسیِ نوشتاریِ رسمی ست در قلمروِ علومِ انسانی و فلسفه. این زبان می‌کوشد، تا جایی که می‌تواند، به الگوی اصلی خود، که زبان‌های مدرنِ اروپایی در این قلمرو است، نزدیک شود. بنا براین، هم به فکرِ نقطه‌گذاریِ درست است، هم سبکِ شفاف و پیراسته‌ی نوشتاری، هم واژگانِ گسترده و گسترش پذیر برای آنچه می‌نویسد، چه مقاله باشد چه ترجمه‌ از آن زبان‌ها. بدیهی ست که این گونه‌ی زبانی، که خودآگاهانه و با وسواس و پیگیرانه در پی‌ آرایش و پیرایش و گسترش میدانِ خویش است، روشِ و یافته‌های خود را هم به دیگران پیشنهاد وسفارش می‌کند.


دویچه وله: بر مبنای این توضیح‌ها، توصیه‌های شما برای کسی که online می‌نویسد، چیست؟ آیا فکر می‌کنید برای آن‌لاین-نویس باید دستورها و هنجارهای ویژه‌ای داشت؟



بستگی دارد که چه کسی برای چه هدفی و با رویکرد به چه کسانی می‌نویسد. برای نوشتن در یک سایت‌ رسمی، مانند دویچه‌ وله و بی‌بی‌سی، که کارش گزارشگری ست، بی‌گمان می‌باید "دستور و هنجارِ ویژه‌ای" وجود داشته باشد. رسانه‌های گزارشگر برای هر بخشی از کار خود می‌باید اصولی داشته باشند و به کارکنانِ خود سفارش کنند و اگر لازم باشد با گذاشتنِ کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی و تمرینی به آنان بیاموزند. هر کسی تنها به این دلیل که زبانِ مادری او، برای مثال، فارسی ست، به خودیِ خود شایستگیِ نوشتن به این زبان در یک سایت رسمی یا سخن گفتن به آن را در یک رسانه‌ی شنیداری ندارد. زبانِ نوشتاری را باید آموخت و دانست که در چه سطحی و برای چه مخاطبی می‌نویسیم و چه گونه بنویسیم، همچنان که زبانِ گفتاری برای رادیو و تلویزیون را. این کار، تا آن جا که من می‌دانم، در دنیای رسانه‌ای فارسی‌زبان تا کنون نشده است.

۱۶ فروردین ۱۳۸۶

جو ناپايدار



ابتدا گزارش نگران كننده از سازمان ملل در باره تخريب جو زمين: با توجه به ارزیابی‌های گزارش تازه سازمان ملل در مورد جو زمین و برخی چرخش‌ها در سیاست محیط‌زیستی آمریکا، چین و ... به نظر می‌رسد که سال 2007 به سال تمرکز بر مسئله حیاتی تخریب جو زمین و چگونگی مهار آن بدل شود.



تا پایان سده میلادی کره زمین گرمایش بی‌سابقه‌‌ای را تجربه خواهد کرد و میزان متوسط حرارت آن 4/6 درجه سانتیگراد افزایش خواهد یافت. این یکی از ارزیابی‌هایی است که در چهارمین گزارش "شورای جو زمین"، وابسته به سازمان ملل مطرح شده است. این گزارش در سه بخش تنظیم شده است: بخش اول آن با عنوان " پیش‌بینی‌ها" در فوریه گذشته انتشار یافت، بخش دوم، " پیامدهای تغییرات جوی" در روزهای اول ماه آوریل منتشر خواهد شد و موعد انتشار بخش سوم، ماه مه امسال خواهد بود که به اقدامات برای مهار تغییرات اقلیمی اختصاص خواهد داشت. در تهیه گزارش سازمان ملل مجموعا 2500 کارشناس از کشورهای مختلف شراکت داشته‌اند.



در بخش اول چهارمین گزارش شورای جو سازمان ملل، نتیجه تحقیقات در باره روند افزایش گرمای زمین بازتاب یافته است. بر اساس این تحقیقات یازده سال از دوازده سال گذشته گرمترین سال‌ها از 1850 به این سو بوده‌اند. از سال 1850برای اولین بار بشر شروع به ثبت و ضبط ارقام مربوط به تغییرات جوی و میزان گرمای هوا کرده است.



گزارش اول شورای جو سازمان ملل می‌گوید که بنا به ارزیابی روندها و داده‌های موجود و با اتکا به یافته‌های حاصل از شبیه‌سازی‌های کامپیوتری، زمین تا آخر قرن جاری در بهترین حالت 1/1 تا 9/2 و در بدترین حالت تا 4/2 و یا حتی 4/6 درجه گرمتر خواهد شد. کارشناسان سازمان ملل در مجموع افزایش گرمای زمین به میزان 8/1 تا 4 درجه تا پایان قرن حاضر را بسیار محتمل می‌دانند. 4 درجه افزایش گرمای زمین به معنای آن خواهد بود که بسیاری از مناطق اینک سرسبز اروپا نیز به صحرا بدل خواهد شد. ادامه....



موضوع دومي هم وجود نداره! چراكه "مهوشِ مهركيان" امروز به دليل عدم رعايت حقوق پيمانكاري از سوي كارمندان، نويسنده‌ها رو شسته و آويزون كرده تا خشك شن.

۱۵ فروردین ۱۳۸۶

عيدي

باز عيد شد و همه چيز تازه شد. باز عيد شده و درخت‌ها و زمن سبز شدند و بوي گل همه جا رو گرفت. باز عيد شد و مردم با هم مهربون شدند. باز عيد شد و همه جا تميز و نظيف شد. باز عيد شد و قيمت ها رفت بالاتر و دولتمردا وعده كنترل قيمت رو دادند. باز عيد شد و از حقوق ماه قبل و عيدي خبري نيست. باز عيد شد و جيب ما خالي شد. باز عيد شد.


....آب درياها سخت تلخ است آقا.



احتمالا بايد اينجوري كار كرد تا به نتيجه رسيد.!!!

۱۴ فروردین ۱۳۸۶

نوروز



آثاري ازجمله چغازنبيل، هفت تپه، آپادانا، اشكفت‌هاي ايذه، خونگ اژدر و دهها اثر ديگه در خوزستان و لرستان و صدها بقايايي تاريخي در ايران به دليل بي‌توجهي آقايان مسئول و البته مردم رو به نابودي مي‌رن. در كنار اين‌ها مراكز طبيعي هم در سرزمين ايران پراكنده شده‌اند كه هنوز نگهباني در آنها براي صيانت ديده نمي‌شه. به اين ترتيب همه تاريخ و طبيعتي كه به قولي از گذشته و به عبارتي از آينده به ما ارث رسيده نابود مي‌شه و از بين مي‌ره.



سفر يك هفته‌اي به خوزستان و لرستان با همسفران محترم و مودب! زمينه ديدار از بيشتر آثار تاريخي و طبيعي خرمآباد، شوشتر، شوش و ايذه رو فراهم كرد؛ البته با چاشني بارندگي و نگراني نسبت به آينده اين مناطق. آشنايي با دكتر مهركيان و تعصب انكار نشدني‌اش در حفاظت از پايگاه تاريخي ايذه هم از نكات فني اين سفر بود. ايشون همچنين «مهوشي» داشت كه نگو و نپرس!! عكس فوق هم عكس اين آقاهه‌ست.



عكس‌هاي سفر به زودي در اين «تارنما» قرار مي‌گيرد!!



خبر خوشحال كننده‌اي هم رسيد و اون رفع مشكل دوستان دوچرخه‌سوار ما در افريقا بود. اون دو چندي پيش در كنگو بودن و برنامه‌هاي فرهنگي خودشون رو اجرا كردن. همچنين زندگي مشترك مريم و شهاب هم ما رو خوشحال و شوكه كرد.